✅قبل از این مطلبی در موضوع کارکردهای ت با عنوان «به حاشیه رفتن ت بعد از مدرنتیه» نوشتم.
✅ خلاصه آن مطلب این بود که ت در گذشته نه تنها برای حفظ تقدس خود به انزوا نرفته بود بلکه عمده نهادهای جامعه به وسیله او اداره میشد و کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا: آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست ت بود و درکنار همه اینها رسانه آن روز نیز در انحصار ت بود و این قدرت لایزالی برای جامعه سازی دینی به ت میداد. آن روز ت در وسط زندگی عینی مردم بود، برخلاف جامعه امروز که ظاهرا حاکمیت در دست اوست اما عملا ت به انزوا رفته و حیات اجتماع، مستغنی از وجود او شده است.
✅ تصمیم گرفتم اندک اندک مستندات مطلب مذکور را ارائه کنم. در این راستا خلاصهای از بخشهایی از شجرهنامه یکی از دوستان طلبه سیدم به نام "سیدمحمدحسین صادقی" از منطقه کوار را در ادامه میآورم، این شجره نامه گویای مطلب مذکور در مورد ایفای نقشهای مختلف اجتماعی در گذشته ت است:
سید نورالدین از نوادگان امام حسین(ع) از قرن دهم ه.ق از عراق به بحرین و بعد از مدتی به پیرم فارس مهاجرت میکند.
فرزند بزرگ او طاهر محمد جهت تبلیغ اسلام به منطقه کوار هجرت میکند و بعد از چندین سال مبارزه و تبلیغ در سال ۱۰۲۲ق به دست اشرار به شهادت میرسد. قبر ایشان هماکنون با نام امامزاده طاهر محمد در کول(کوار قدیم) وجود دارد.
فرزند بزرگ سیدمحمد، سید صالح به روستای شابهرامی هجرت میکند و از طرف دولت مسئول مدیریت زمینهای کشاورزی آنجا میشود و با احداث کانالهای آب، مشغول برنجکاری و مصرف آنها در راه اسلام میشود، وی مسئول بند بهمن و رشته قناتهای این منطقه بوده و کانالهای آبی به روستاهای محمود آباد- اکبرآباد- مظفری و طسوج میکشد. شغل اصلی او بوده است که در روستاها هم مکتبخانه احداث میکند.
سید داوود پسر بزرگ سید صالح به کمک برادرانش دوازده آسیاب کوار را میخرند و آنها را تعمیر و شروع به راهاندازی میکنند و از طرف دولت نماینده منطقه بلوک کوار میشوند ولی اشتغال اصلی او همان بوده است و بیشتر درآمد آسیاب را مصروف مکتبخانه در فرمشکان میکند.
فرزندان او نماینده کریمخان زند در روستاهای قصراحمد- مظفری- اکبرآباد- زجرد-فرود- بورکی و شاه بهرامی میشوند. سید داوود در وصیت نامه خود به فرزندانش میگوید: «نورچشمان به زیر دستتان احترام بگذارید، رعیت یعنی کسی که مراعاتش لازم است.»
سید حسین حسینی پسر بزرگ سید داوود نماینده کریمخان زند در کوار در ضمن طبیب و هم بوده است که به کمک برادرانش بارها کریمخان زند را به کوار دعوت کردند و کمکهای فراوانی جهت کاروانسراهای مظفری و کوار کردند و متولی تعمیر راهها، پلها، رشته قناتها، بند بهمن و احداث مکتبخانه و آوردن مکتبدار به کوار شده بودند و در شیراز دروازهای به نام دروازه کوار نامگذاری کردند که هماکنون به آن فلکه ولیعصر میگویند.
پسران سید حسین: ۱- سید محسن حاکم شرع، و طبیب؛ ۲ – سید یوسف شاهبهرامی و کشاورز ساکن شاهبهرامی؛ ۳- سید النقی و مکتبدار- ساکن کوار؛ ۴ – سید زین العابدین و کشاورز ساکن کوار؛ ۵- سید عوض علی ساکن قصر احمد نماینده دولت؛ ۶- سید علی محمد علی ساکن محمودآباد؛
پسران سید محسن متوفای ۱۲۴۹ق و حاکم شرع کوار: ۱- سید ابراهیم حاکم شرع بلوک کوار-طبیب و امام جمعه و نماینده دولت؛ ۲- سید کوچک مکتبدار؛ ۳- سید رحیم مکتبدار؛ ۴-سید کریم ؛ ۵- سید علی ؛
✅ سلسله این شجره نامه ادامه دارد و از اواخر قاجار رفته رفته با تغییر شرایط زمان و حاکمیت تدریجی مدرنیته، کارکردهای این سلسله تغییر میکند و برخی از فرزندان آنها به شیراز میروند و استاد دانشگاه و حوزه میشوند و برخی به اروپا و آمریکا هجرت میکنند که حکایت آن مفصل است.
دریافت
مدت زمان: 6 دقیقه 12 ثانیه
✅پویا نمایی "استخدام" حکایتی از نگاه ابزاری به انسان؛
وقتی ارزش انسانها صرفا به قدرت، ثروت و تواناییهایشان و خلاصه هرآنچه، غیر از "تقوا و عبودیت عند الله" باشد.
هیچ کس با دیگری برادر نیست، هرکسی را بالادستی و زیردستی است، هرکس خودش است و آنچه قابل عرضه به دیگری دارد.
همه به فردیت خود مشغولند، هیچکس مقابل دیگری مسئولیتی ندارد و گمان میکنی همه برای تو هستند و تو برای هیچ کس اما واقعا هیچ کس برای تو نیست و تو برای همه.
✅ چندین سال قبل پدرم شروع به پرورش قارچ در بالکن منزلمان کرد، البته نه همه فضای بالکن بلکه فقط فضایی قریب به 5متر مربع از بالکن را با کشیدن پلاستیک به پرورش قارچ صدفی اختصاص داد. از سقف تا کف به صورت متناوب دو کمپوست آویزان بود و هر کمپوست میتوانست تقریبا ۲۰ کیلو قارچ تهیه کند و تقریبا ۱۲ تا ۱۵ کمپوست در فضای بالکن ما وجود داشت.
✅ خوبی قارچهای صدفی این است که از هر مادهای حتی خاکاره یا ضایعات کاغذ نیز میتوانند تغذیه کنند.
✅ در گام اول نگاه اقتصادی به کار نداشتیم و صرفا آزمایشی برای احیاء تفالههای کارخانه ریشه محک شیراز بود. چراکه از هزینهبرترین مراحل تولید قارچ تهیه کمپوست قارچ است که باید کاه یا هر ماده اصلی کمپوست را برای استرلیزه نمودن جوشاند، اما در کارخانه "ریش محک" شیراز، همه این مراحل برای فراوری "ریشه محک" انجام میشد و تفالههای آن محصولی استریه و آمادهای برای پرورش قارچ هستند.
✅ مشکلی که داشتیم قوت بسیار زیاد این تفالهها بود که موجب میشد به صورت همزمان حجم بسیار زیادی قارچ بیرون میزد و قارچها میسوختند. خلاصه کار را ادامه دادیم و از روشهای ترکیبی با کاه جوشیده استفاده کردیم و تا چندین ماه خودمان و اطرافیانمان از محصولات قارچ صدفی بسیار لذیذ استفاده میکردیم.
✅ کل کاری که برای تهیه قارچ انجام میدادیم تنظیم رطوبت و دمای گلخانه کوچکمان با "هیتر برقی" و یک سماور بود، روزانه دو یا سه مرتبه نیز با یک آبپاش معمولی ۲ یا ۳ هزارتومانی به کمپوستها آب میپاشیدیم، تهیه هاگهای این قارچها از جهاد دانشجویی هم هزینه چندانی نداشت، کاه و یا تفالههای ریشه محک هم که یا رایگان بود یا تقریبا بدون هزینه، جوشاندن کاهها هم که چندساعت در قابلمه بزرگ روی گاز بیشتر وقت نمیگرفت.
✅ بعد از چندماه پدر بنده و بنده حساسیت زیادی به هاگهای قارچ پیدا کردیم و پدرم نتوانست کار را ادامه دهد اما به نظرم اگر دوستان همت و فرصت اندکی داشته باشند میتوانند از ظرفیتهای موجود خود بدون صرف هزینهای خاص بهره بگیرند و با تولید محصولات خانگی از این دست، نشاطی مالی و روحی به خانواده خود هدیه کنند.
✅ امروز با یکی از دوستان طلبهام صحبت میکردم که با قفسه بندی بالکن منزلشان درطبقه ششم آپارتمان بلدرچین پرورش میداده است.
خلاصه که خواستن توانستن است، کافی است بخواهیم.
مطالب مرتبط:
✅ در قم به منزل یکی از اساتید اخلاق مشهدی رفته بودیم، استاد بعد از صحبت نمودن در مورد ویژگیهای مؤمن فرمودند: «مؤمن یک شیرازیت خاصی دارد!»
همه تعجب کردند اما ما سه چهار نفری که در جلسه شیرازی بودیم با توجه به مقدمات قبلی به سرعت منظور ایشان را گرفتیم و خنده کنان، احسنتهایمان را تقدیم جمع نمودیم.
✅ سایر طلاب به استاد گفتند: شیرازی بودن چه ربطی به مؤمن دارد؟ ایشان شروع کردند به تطبیق دادن آنچه از صفات مؤمن براساس روایات گفته بودند، بر خلق و خوی شیرازیها:
شیرازیها معمولا آرامش دارند و با تغییر شرایط و خراب شدن اوضاع دست وپایشان را گم نمیکنند، صبور هستند.
شیرازیها کار خودشان را انجام میدهند ولی برای رسیدن به نتیجه، دست و پا نمیزنند، در عین انجام امورات معمول زندگی برای حصول نتیجه خودشان را به دردسرهای غیرمعمول نمیاندازند و توکلشان به خداوند است.
شیرازیها بلدند از زندگی لذت ببرند، انسانهای خوشی هستند و اتفاقا خوش روزی هم هستند ما متأسفانه به این بُعد بسیار مهم دین و روایات متعددی که پیرامون لذت بردن از زندگی است و موجب برکت و افزایش روزی میشود، توجه نداریم.
شیرازیها معمولا مهربان و با لطافت هستند و.
✅ زمان گذشت و ایام سیل امسال فرصتی دست داد تا ایمان شیرازیهای مهربان مجددا ظهور پیدا کند.
در برخی شهرها وقتی سیل و برف آمد مردم قیمت اغذیه و حمل و نقل و. را تا چندده برابر افزایش دادند که خلاصه از حکایت تلخ آنها میگذرم اما وقتی در شیراز سیل آمد:
هتلداران به صورت رایگان دربهای هتلها را برای مسافران باز کردند؛
قالیشوییها اعلام کردند قالیهای مردم سیل زده را به صورت رایگان شستشو میدهند؛
تعمیرکاران موبایل اعلام کردند موبایلها را رایگان تعمیر میکنند؛
صافکاریها- برق ماشین- و تعمیرکاران اعلام کردند وسایل نقلیه مردم را به صورت رایگان تعمیر میکنند؛
صنف حمل و نقل اعلام کرد بدون حق کمیسیون وسایل سیل زدگان را به مکانهایی که میخواهند منتقل میکند؛
مردم نه تنها از شیراز بلکه از روستاهای اطراف هم به شیراز آمدند و مسافران را به خانههای خود بردند و مجانا از آنها پذیرایی کردند؛
و.
✅ شاید از جالبترین صحنه هم این بود که درحالی که شهر شیراز سیل آمده بود و مردم به سیلزدگان شهر خود کمک میکردند، به صورت همزمان به سیلزدگان گلستان نیز کمکهای زیادی پرداخت میکردند و در بسیاری از نقاط بنده به نحو حیرت آوری شاهد بودم که کمکهای مردمی را منحصرا برای مردم گلستان جمعآوری مینمودند و حتی یک نفر هم اعتراض نداشت که چرا مثلا شیرازیها را رها کردهاید و برای شهرهای دیگر کمک جمع میکنید و
✅ خلاصه اینکه شاید وضعیت حجاب در شیراز به نسبت شهرهای دیگر خوب نباشد اما اولا همه دین حجاب نیست و ثانیا این مساله را در فرهنگ شیراز باید دید که از حوصله این متن خارج است.
✅ در قسمت قبل با عنوان "سربازان اصلی جبهه حق در عالم" به این پرسش رسیدم که: «برای تحقق دین و ایفای نقش حداکثری توسط ت در جامعه کنونی چه باید کرد؟»
✅ با مقدماتی که گفته شد معلوم شد ت کارکردهایی در گذشته داشته است و این کارکردها با ظهور مدرنیته از او گرفته شد و عمدهی ت در مقابل آن به "تبیین دین" بسنده نمود و بدون حضور ت در جامعه با ایفای کارکردهای عینی، راه برای تحقق دین و جامعه سازی دینی یا وجود ندارد و یا بسیار مشکل است، فلذا باید ت کارکردهای جدید خود در جامعه را احیاء کند.
✅ در یکی از تحقیقات صورت گرفته از سوی یکی از نهادهای حوزه، تعداد ۲۶۲ کارکرد عینی برای ون مشخص شده بود، در این تحقیق کارکردهای ت در ۳ دسته "تخصصی، ترجیحی و مشترک" تقسیم میشدند.
دسته تخصصی کارکردهایی هستند که تخصصا باید توسط ون محقق شود و دسته ترجیحی مواردی که ترجیح تحقق آنها با ت است و کارکردهای مشترک اموری هستند که امکان انجام آن توسط و غیر وجود دارد.
به طور مثال در "آموزش و پرورش و آموزش عالی" برخی رشتهها همچون "علوم دینی و قرآنی" تخصصا باید توسط ون تدریس شود و برخی همچون "مدیریت مدرسه"، تدریس پرورشی، تاریخ و عربی ترجیحا و برخی همچون علوم اجتماعی یا انشاء و ادبیات نیز به صورت مشترک از عهده ون و غیر ون برمیآید و یا مثلا در وزارت امور خارجه ترجیحا ون میتوانند به عنوان کاردارهای فرهنگی یا سفرا نقش آفرین باشند.
✅ در تحقیق دیگری که توسط مجموعهای دیگر در این زمینه صورت گرفته بود، قریب به ۲۰ درصد مشاغل جامعه را ت باید تأمین کند، اما متاسفانه امروزه درصد بسیار اندکی را ت تأمین میکند و عمده طلاب بعد از رسیدن به مقطع خارج با این سوال مواجه میشوند که بعد از این همه سال تحصیل باید چه کنم؟ و آینده روشنی برای ایفای نقش اجتماعی جز در نقشهای سنتی ت برای خود نمییابند.
✅ اگر طلبه ما از ابتدا برای ایفای کارکردهای اجتماعی مختلف خود آموزش ببیند و مقدمات ساختاری جذب و فعالیت او نیز دیده شود، مثلا برای تدریس در برخی رشتههای اختصاصی خود آموزش ببیند و جذب دانشگاه برای تدریس این رشتهها نیز منحصر به ون شود، طلبه میتواند با خاطری آسوده، خود را برای ایفای این نقشها آماده کند.
✅ البته باید دقت داشت اگر برنامه به نحوی باشد که طلاب هویت خود را از دست دهند و بخواهیم با این الگو آنها را تبدیل به کارمند کنیم عملا این نسخه به ضد خود تبدیل میشود.
✅ تفاوت اساسی طلبهای که با حفظ هویت خود در یک شغل وارد میشود با کارمند این است که مسأله اصلی او اسلام است و نه درآمد و. فلذا کارکرد او و یک فرد غیر مثلا در حوزه تدریس بسیار متفاوت است.
وقتی یک ملبس، معلم یک مدرسه شود، در مدرسه هیأت هم راه میافتد، بچهها جذب مسجد نیز میشوند و خلاصه یک کار تربیتی آموزشی مستمر محقق میگردد.
✅ امروزه حوزه به "دختر بیخواستگاری" میماند که مجبور است هر گزینهای سراغ او آمد وی را قبول کند، چون آینده مالی و اجتماعی فرد در حوزه مشخص نیست و داوطلب حضور در حوزه نیز اندک است، بسیاری از داوطلبین حضور در حوزه امکان پذیرفته شدن در این صنف را بدست میآورند و این ماجرا به صورت دومینو وار مشکلات پس از خود را پدید میآورد که شرح آن خارج از غرض ماست.
✅ چندسال قبل، در جمعی غیرطلبگی با دوستان و آشنایان، یکی از اقوام گفت: «به نظر تو اگر همه ها را جمع و سوار یک کشتی کنند و به دریا ببرند و کشتی غرق شود، فردا چه مشکلی در این کشور رخ میدهد؟ کار چه کسی لنگ میشود؟ نقش شما در این جامعه چیست؟»
✅ سؤال اگرچه در قالب شوخی بود و از سر بیاطلاعی بسیار زیاد نسبت به فعالیتهای فعلی ت و خلاصه همه خندیدیم اما واقعا سؤالی جدی بود، تأملی کردم و گفتم: «هیچی اگر این اتفاق بیافتند و دیگر طلبهای روی زمین نباشد، عالم فرومیریزد و نابود میشود، چون باطل بر عالم مسلط میشود.»
✅همه تعجب کرده بودند! چراکه در تصور اکثر آنها ت در جامعه کنونی چندان فایدهای نداشت، آنهایی هم که ت را مفید میدانستند، به هیچ وجه انتظار چنین پاسخی در این سطح را نداشتند، از فرصت استفاده کردم و اندکی توضیح دادم که نظام عالم بر مدار حق جریان دارد و نبردی دائمی در تاریخ عالم برقرار بوده و هست و سربازان اصلی جبهه حق همیشه طلاب و فقها بودهاند و خلاصه به اقتضای جلسه توضیحاتی در این موضوع دادم.
✅اینکه هرآنچه از حق، در عالم جریان دارد، ریشه و اصل آن به حوزه و ت بازمیگردد، خود مساله مهمی است و نیاز به تببین دارد اما اینکه ت در وضعیت کنونی نقشی حداقلی از آنچه باید ایفا کند را برعهده دارد و بخش عمدهای از کارکردهای خود را از دست داده است نیز مسالهای است که نمیتوان بر آن چشم پوشید.
✅ در مطالب قبل، در قسمت اول از بحث "کارکردهای ت" توضیح دادم که از اواخر دوران قاجار با ظهور هرچه بیشتر مدرنیته، شئون متکثر و جدیدی در جامعه پدید آمد و رفته رفته تی که در عینیت جامعه حضور داشت و عمده نهادهای اجتماعی بدست او اداره میشد از صحنه عینی جامعه کنار رفت. در آن دوره ت کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا: آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست ت بود، رسانه آن روز تقریبا در انحصار ت بود و خلاصه ت قدرت لایزالی برای تحقق اسلام و جامعه سازی داشت.
در ادامه نیز شاهدی عینی از شجره نامه یکی سادات آوردم.
✅ مدرنیته از سویی شئون ت در جامعه را از او گرفت و از سویی به صورت جدی به نفی دین و امورات دینی پرداخت، در این میان عمده ت رانده شده از صحنه عینی جامعه به کنج حجرهها، به تفلسف و مواجه علمی برای اثبات خود پرداختند، حال آنکه بازیگردان اصلی جامعه کس دیگری بود.
در ادامه نیز شواهدی از نگاه حضرت امام به این مقوله آوردم.
حال سؤال این است که برای تحقق دین و ایفای نقش حداکثری توسط ت در جامعه کنونی چه باید کرد؟ ادامه مطلب:
✅قبل از این مطلبی در موضوع کارکردهای ت با عنوان «به حاشیه رفتن ت بعد از مدرنتیه» نوشتم.
✅ خلاصه آن مطلب این بود که ت در گذشته نه تنها برای حفظ تقدس خود به انزوا نرفته بود بلکه عمده نهادهای جامعه به وسیله او اداره میشد و کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا: آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست ت بود و درکنار همه اینها رسانه آن روز نیز در انحصار ت بود و این قدرت لایزالی برای جامعه سازی دینی به ت میداد. آن روز ت در وسط زندگی عینی مردم بود، برخلاف جامعه امروز که ظاهرا حاکمیت در دست اوست اما عملا ت به انزوا رفته و حیات اجتماع، مستغنی از وجود او شده است.
✅ تصمیم گرفتم اندک اندک مستندات مطلب مذکور را ارائه کنم. در این راستا خلاصهای از بخشهایی از شجرهنامه یکی از دوستان طلبه سیدم به نام "سیدمحمدحسین صادقی" از منطقه کوار را در ادامه میآورم، این شجره نامه گویای مطلب مذکور در مورد ایفای نقشهای مختلف اجتماعی در گذشته ت است:
سید نورالدین از نوادگان امام حسین(ع) از قرن دهم ه.ق از عراق به بحرین و بعد از مدتی به پیرم فارس مهاجرت میکند.
فرزند بزرگ او طاهر محمد جهت تبلیغ اسلام به منطقه کوار هجرت میکند و بعد از چندین سال مبارزه و تبلیغ در سال ۱۰۲۲ق به دست اشرار به شهادت میرسد. قبر ایشان هماکنون با نام امامزاده طاهر محمد در کول(کوار قدیم) وجود دارد.
فرزند بزرگ سیدمحمد، سید صالح به روستای شابهرامی هجرت میکند و از طرف دولت مسئول مدیریت زمینهای کشاورزی آنجا میشود و با احداث کانالهای آب، مشغول برنجکاری و مصرف آنها در راه اسلام میشود، وی مسئول بند بهمن و رشته قناتهای این منطقه بوده و کانالهای آبی به روستاهای محمود آباد- اکبرآباد- مظفری و طسوج میکشد. شغل اصلی او بوده است که در روستاها هم مکتبخانه احداث میکند.
سید داوود پسر بزرگ سید صالح به کمک برادرانش دوازده آسیاب کوار را میخرند و آنها را تعمیر و شروع به راهاندازی میکنند و از طرف دولت نماینده منطقه بلوک کوار میشوند ولی اشتغال اصلی او همان بوده است و بیشتر درآمد آسیاب را مصروف مکتبخانه در فرمشکان میکند.
فرزندان او نماینده کریمخان زند در روستاهای قصراحمد- مظفری- اکبرآباد- زجرد-فرود- بورکی و شاه بهرامی میشوند. سید داوود در وصیت نامه خود به فرزندانش میگوید: «نورچشمان به زیر دستتان احترام بگذارید، رعیت یعنی کسی که مراعاتش لازم است.»
سید حسین حسینی پسر بزرگ سید داوود نماینده کریمخان زند در کوار در ضمن طبیب و هم بوده است که به کمک برادرانش بارها کریمخان زند را به کوار دعوت کردند و کمکهای فراوانی جهت کاروانسراهای مظفری و کوار کردند و متولی تعمیر راهها، پلها، رشته قناتها، بند بهمن و احداث مکتبخانه و آوردن مکتبدار به کوار شده بودند و در شیراز دروازهای به نام دروازه کوار نامگذاری کردند که هماکنون به آن فلکه ولیعصر میگویند.
پسران سید حسین: ۱- سید محسن حاکم شرع، و طبیب؛ ۲ – سید یوسف شاهبهرامی و کشاورز ساکن شاهبهرامی؛ ۳- سید النقی و مکتبدار- ساکن کوار؛ ۴ – سید زین العابدین و کشاورز ساکن کوار؛ ۵- سید عوض علی ساکن قصر احمد نماینده دولت؛ ۶- سید علی محمد علی ساکن محمودآباد؛
پسران سید محسن متوفای ۱۲۴۹ق و حاکم شرع کوار: ۱- سید ابراهیم حاکم شرع بلوک کوار-طبیب و امام جمعه و نماینده دولت؛ ۲- سید کوچک مکتبدار؛ ۳- سید رحیم مکتبدار؛ ۴-سید کریم ؛ ۵- سید علی ؛
✅ سلسله این شجره نامه ادامه دارد و از اواخر قاجار رفته رفته با تغییر شرایط زمان و حاکمیت تدریجی مدرنیته، کارکردهای این سلسله تغییر میکند و برخی از فرزندان آنها به شیراز میروند و استاد دانشگاه و حوزه میشوند و برخی به اروپا و آمریکا هجرت میکنند که حکایت آن مفصل است.
✅ در تهران مشغول صحبت با جوانی تقریبا ۲۰ ساله بودم، میگفت: به نظر من ما "امام زمان" نیاز نداریم، این همه میگویند "امام زمان" ظهور کن، ظهور کن، که چی؟ بیاید چه کند؟ مگر ما عقل نداریم که نیاز به "امام زمان" داشته باشیم؟
✅ خیلی تعجب کرده بودم که این گزارهها چه ربطی به هم دارد، برای اینکه بهتر منظورش را بفهمم از او پرسیدم؟ مگر "امام زمان" میخواهد چهکار کند که اگر ما عقل داریم دیگر نیازی به او نداشته باشیم؟
✅ گفت: امام زمان میخواهد ما را مدیریت کند، امروزه هم مدیریت یک علم است و در دانشگاه تدریس میشود، ما با عقل خودمان میتوانیم بهترین مدیریت را داشته باشیم و امروزه با روشهای کاملا عقلانی و علمی که حاصل سالها تجربه است معلوم است که برای مدیریت یک جامعه چه باید بکنیم، نیازی هم به کسی که به ما بگوید بکن و نکن نداریم.
✅ از نوع صحبت کردن بندهخدا متوجه شدم، دچار یک غرور کاذب علمی شده چون ظاهرا چندترم هم در دانشگاه درس خوانده بود، علوم دانشگاهی را هم خیلی جدی گرفته بود.
✅ برای اینکه هم غرور علمیاش را از او بگیرم تا بشود تازه با او صحبت کرد و هم اشتباهات مسلمگرفتهاش نسبت به علوم دانشگاه را خراب کنم از او پرسیدم؟
⁉️خب به نظر شما مدیریت سوسیالیستی بهتر است یا لیبرال؟ اصلا ویژگیهای مدیریت مبتنی بر لیبرال دموکراسی با لیبرال سرمایهداری چیست؟ و بندهخدا را بمباران سوالات از این دست کردم؛
✅ خلاصه بعد از کلی صحبت به این نتیجه رسیدیم که علوم جدید وحی منزل نیستند و هر کدام در مواجه با یک مسأله راهکارهای متفاوتی میدهند.
آنچیزی که برای دوست تازه دانشجو شده خیلی جالب شده بود اینکه اصلا تعریف کارآمدی و خوب بودن هم در هر نوع نگاه متفاوت است، مثلا در نگاه سوسیالیستی در اقتصاد، یک جامعه با یک سری ویژگیها جامعه ایدهآل است و در نگاه لیبرال سرمایهداری یک جامعه و خلاصه در نگاه دینی هم یک جامعه ایدهآل است و برای اینکه متوجه شویم کدام یک عقلانیتر است یا بهتر بگویم جامعه ایدهآل دینی چقدر عقلانی است و جامعه ایدهآل دیگران چقدر غیرعقلانی، خوب است با همین عقل خودمان آنها را مقایسه کنیم.
✅ گام آخری که دوست دانشجو فارق از اینکه کدام جامعه ایده آل را بهترین جامعه فرض کند، قانع شد، فقط "امام زمان"(عج) است که میشود به عنوان یک رهبر و مدیر اجتماعی به او اعتماد کرد بحث "عصمت امام زمان(عج)" بود.
⁉️ از او پرسیدم فرض کن شما جامعه ایدهآل هر مکتب که غربیها به آن "اتوپیا" و ما "مدینه فاضله" میگوییم را بررسی کردی از کجا میدانی آن مدیر یا رهبر واقعا به تو راست میگوید؟
زندگی ویترینی یک طبقه محدود و اقلیت که برای ما به نمایش درآمده است را کنار بگذار و در مقام یک رهبر اجتماعی به زندگی توده مردم جهان حتی در همان کشورهای به ظاهر پیشرفته توجه کن و ببین چقدر رهبران این مکاتب در عهد خود برای رساندن توده مردم به جامعه ایدهآل راستگفتهاند و به نفع طبقه سرمایهدار عمل نکردهاند؟
اصلا فرض کن آن مدیری که میخواهی به او اعتماد کنی راست هم میگوید از کجا معلوم او راه رسیدن به آن هدف را درست انتخاب میکند و اشتباه نمیکند؟
فرق معصوم و غیر معصوم اینجاست که معصوم هم بهترین راه سعادت بشر را به بهترین شکل میشناسد و هم در سخنگفتن راست میگوید و هم در تشخیص اشتباه نمیکند، وقتی شما فهمیدی که معصوم یعنی "خیر محض" یعنی کسی که همه این ویژگیها را دارد، رفتار عاقلانه چیست؟ هرچه بگوید بکن یا نکن، گوش نمیدهی؟!
مطالب مرتبط:
.
✅ دعوایی که شاید زیاد شنیده باشیم و بعد از انقلاب، کتابهای زیادی در لَه و علیه آن نوشته شده است، موضوع "نو پدید بودن یا نبودن" بحث ولایت فقیه است.
✅ طرفداران ولایت فقیه در اثبات "مطرح بودن بحث ولایت فقیه از زمان اهل بیت (علیهم السلام)" و مخالفان در انکار آن و اثبات "محدود بودن ولایت فقها قبل از مرحوم نراقی به اموری بسیط و ساده" سخن بسیار گفتهاند و کتابها نوشتهاند.
✅ اما باید گفت هر دو گروه حظی از حقیقت را میگویند و آن اینکه:
اصل بحث ولایت فقها از زمان معصومین (علیهم السلام) مطرح بوده است؛
اما واقعا آنچه از حوزه اختیارات و ولایت فقیه متصور است، تا قبل از "مرحوم ملااحمد نراقی" چندان گسترده نبود و عمدتا بعد از ایشان به صورت جدی به عنوان یک بحث مستقل و با اختیارات گسترده به بحث ولایت فقیه در مباحث فقهی پرداخته شد.
✅ آنچه در این دعوا خوب دیده نشده است و اگر دیده میشد، اختلافها حل میشد، چگونگی تولید علم و روند تاریخی تولید یک علم است.
✅ علوم هیچگاه به یکباره تولید نمیشوند بلکه در همه رشتههای علمی چه "علوم تجربی یا انسانی" و چه "علوم غربی یا اسلامی" یک روند ثابت وجود دارد و آن اینکه در گام اول اُمهات و کلیاتی یقینی فرض میشود و مبتنی بر آن در صحنه عینی و عملی براساس آن اُمهات عمل میشود، سپس ایرادات و اشکالات اولیه مشخص میشود و مبتنی بر آن، مجددا نسخه دوم اما تفصیلیتر آن علم، نوشته میشود و این روند ادامه مییابد تا بعد از سالها آزمون و خطا، به یک علم مدون و با تفصیلات مختلف و بسیار دست مییابیم.
✅ بعد از حاکمیت صوفیان بر ایران؛ همانطور که در مطالب قبل گفته شد ت شیعه برای اولین بار برای تحقق اسلام، وارد همکاری جدی با حاکمان شد.
✅ در این دوره جریان اخباری حاکم بر فضای ت شیعه به درستی توانست سامانی به اُمهات علمی شیعه (منجمله اصل ولایت فقها) و تدوین جوامع روایی و. دهد؛
✅ قدرت اجتماعی و مردمی ت در اواخر عصر صفوی به حدی بود که شاهان عملا تحت کنترل علما قرار گرفته بودند.
کمپفر از مستشرقین عهد صفوی در سفرنامۀ خود در این مورد مینویسد:
[درباره] احترامی که شاه صفوی به مجتهد میگذارد، این را میتوان گفت که قسمت زیادی از آن متصنع است و در این کار هم شاه، پروای مردم را میکند؛ زیرا پیروی مردم از مجتهد تا بدان پایه است که شاه صلاح خود نمیداند به یکی از اصول غیر قابل تخطی دین کند و یا در کار مملکتداری دست به کاری بزند که مجتهد ناگزیر باشد آن را خلاف دیانت اعلام کند.[۱]
✅ با پایان کار صفوی نادرشاه قدرت ت شیعه را محدود کرد و برخی از علما را کشت اما بعد از او در دوره زندیه مجددا ت بسط یدی یافت و در دوره قاجار نیز تا دوره جنگهای ایران و روس رویکرد مشارکت و حمایت از شاهان قاجار را پیش گرفت.
✅ ملا احمد نراقی معروف به فاضل نراقی (۱۱۸۵ - ۱۲۴۵ق) استاد شیخ انصاری در کتاب خود "معراج السعاده" به تعریف و تمجید از "فتح علی شاه" میپردازد اما وقتی مشاهده میکند با وجود تمام حمایتهای خود از شاه و فرمان جهاد باز به علت بیکفایتی شاهان هم در صحنه نظامی و هم در صحنه ی، کشور شکست میخورد به این نتیجه میرسد که امور مسلمین نمیتواند با شاهان پیشرود و ولایت باید منحصر به فقها باشد فلذا در کتاب "عوائد الایام" بحث ولایت فقیه و سلب حاکمیت از حاکمان جاهل را مطرح میکند.
منبع:
[۱] حسینیان، روحالله، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه ص: 184 به نقل از: انگلبرت کمپفر(Engelbert Kaempfer) سفرنامه کمپفر به ایران، ترجمه کیکاووس جهانداری، ص ۱۲۷.
.
✅ دو تن از دوستان مرا به م طلبیده و میگفتند: ما مطمأن هستیم فلان آقایان آدمهای دغلباز و فاسدی هستند و باید جلو آنها گرفته شود و مردم باید آنها را بشناسند به همین خاطر پشت سرشان راحت غیبت میکنیم.
مشکل این دوستان این بود که در گیرودار بازیهای ی، کار خودشان را انجام داده بودند و حالا میخواستند آن را توجیه کنند، یعنی از روی علم عمل نمیکردند.
✅ اخیرا BBC مستندی ساخته بود به نام "بهتان برای حفظ نظام"، در آن مستند به جمله حضرت امام که اگر ی فاسد بود باید او را ضایع نمود، اشاره و مدعی بود: جمهوری اسلامی برای منافع ی خود افراد را "مهدور العرض(آبرو)" میکند کما اینکه "مهدور الدم" میکند!
✅ بیاییم خارج از شانتاژهای خبری و افراط و تفریطهای افراد به اصل و اساس ماجرا و حد و حدود منطقی آن فکر کنیم.
پیشنهاد میدهم سند راهبرد امنیت ملی آمریکا را مطالعه کنید در این سند آمریکا رسما اعلام میکند که برای حفظ منافع آمریکا، به خود اجازه هر اقدامی ولو حمله به کشورها و کشتار هزاران یا میلیونها نفر را میدهد.
در فقه در بحث غیبت، از جمله موارد استثناء شده از حرمت غیبت، وجود مصلحت بالاتر یا عظیمة است؛
و یا در بحث جهاد وقتی این مسأله مطرح میشود که اگر دشمنان از مسلمانان به عنوان سپر خود (تطرس) استفاده کرد، شما مجازید برای حفظ سایر مسلمانان به دشمن حمله نمایید ولو مسلمانی کشته شود؛
همین بحث در جواز یا عدم جواز شکنجه نیز مطرح است، یعنی با اینکه آزار رساندن به یک انسان و یا حتی حیوان از گناهان بسیار بزرگ است اما اگر نجات جان عده زیادی منوط به این امر بود شما اجازه این امر را تدریجاً تا رسیدن به نتیجه دارید.
⁉️ اما معیار چیست؟ چه زمان میتوان جواز غیبت، بهتان، شکنجه و. را صادر کرد؟ مسلما نمیتوان به صورت مطلق چنین کرد چون حکم اولیه همه این امور حرمت عظیمة است و مسلما باید مصلحت بالاتر برای جواز این امور وجود داشته باشد.
✅ اما هرکسی نمیتواند مصلحت بالاتر را بشناسد و هرکسی در شناخت خود صادق نیست، یک معیار علم قطعی و یا از روی حجت نسبت به وجود مصلحت است و یک معیار که معمولا نیز به آن توجه نمیشود، وجود عدالت است.
✅ ما نمیتوانیم به صحیح بودن ادعای وجود مصلحت بالاتر اعتماد کنیم الا اینکه آن کسی که این مدعی را دارد، فردی عادل باشد.
✅ در پیشآمدهای مختلف زمان دایما اخبارهایی از مظالم مختلف از چپ و راست به گوشمان میخورد، از طرفی نمیتوانیم از کنار این اخبار به سادگی بگذریم، از طرفی نیز نمیتوانیم به هر خبری اعتماد کنیم، اما بهتر است قبل از هر اقدامی از خود سوال کنیم:«این به ظاهر ظلم را چه کسی گزارش میدهد و به چه کسی نسبت میدهد؟ آیا آن فرد را عادل میدانیم؟ آیا گزارشگر را عادل میدانیم؟»
✅ باید توجه داشت اگر فردی را عادل و عالم دانستیم، نسبت به اعتماد به او حجت داریم و باید به او اعتماد کنیم ولو به ابعاد مختلف ظاهر فعل او علم نداشته باشیم اما اگر فردی را عادل یاعالم ندانستیم حجتی برای اعتماد به قول یا فعل او نداریم و نمیتوانیم به او اعتماد کنیم.
✅ در قسمت اول و دوم به این اشاره کردم که نظریه ولایت فقها از عصر حضور ائمه معصومین (علیهم السلام) وجود داشت اما
✅ از دوره مرحوم "ملااحمد نراقی" تا "امام خمینی(ره)"ت تجربههای بسیاری در عرصه تحقق اسلام را پشت سر نهاد اما هرچه زمان گذشت، با حضور جدیتر استعمار به شکلهای مختلف در صحنهی اداره کشور و سختتر و پیچیدهتر شدن صحنهی تقابل جبهه حق و طاغوت، گرایش ت به وم حاکمیت فقیه برای تحقق اسلام ناب نیز بیشتر و بیشتر شد.
به طور مثال به عنوان آخرین داشته عینی و عملی ت شیعه در صحنه تحقق اسلام ناب، میتوان به این کلام امام ای اشاره کرده که:
تحقق اسلام ناب، جز با حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی امکان پذیر نبود. اگر نظام ی کشور بر پایه شریعت اسلامی و تفکر اسلامی نباشد، امکان ندارد که اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگویان عالم، با زورگویان یک جامعه، مبارزه واقعی و حقیقی بکند. صیانت اسلام به معنای حقیقی کلمه وابسته به صیانت از نظام ی اسلامی است. بدون نظام ی امکان ندارد.[1]
✅این نتیجه همانی بود که امام خمینی(ره) نیز سالها قبل از این بدان رسیده بودند و به همین جهت در دوران قیام و تبعید در نجف، در نقد عدم قیام دستهجمعی ت در دورههای پیش از خود عنوان مینمودند که:
چون در گذشته براى تشکیل حکومت و بر انداختن تسلط حکام خائن و فاسد به طور دسته جمعى و بالاتفاق قیام نکردیم و بعضى سستى به خرج دادند و حتى از بحث و تبلیغ نظریات و نظامات اسلامى مضایقه نمودند، بلکه بعکس به دعا گویى حکام ستم کار پرداختند! این اوضاع به وجود آمد؛ نفوذ و حاکمیت اسلام در جامعه کم شد؛ ملت اسلام دچار تجزیه و ناتوانى گشت؛ احکام اسلام بى اجرا ماند، و در آن تغییر و تبدیل واقع شد؛ استعمارگران براى اغراض شوم خود به دست عمال ى خود قوانین خارجى و فرهنگ اجنبى را در بین مسلمانان رواج دادند و مردم را غربزده کردند. اینها همه براى این بود که ما قیّم و رئیس و تشکیلات رهبرى نداشتیم. ما تشکیلات حکومتى صالح میخواهیم. این مطلب از واضحات است. [2]
ارجاعات:
[1] بیانات مقام معظم رهبری در حرم امام خمینی، 14/3/1389.
[2] خمینى، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، ولایت فقیه (حکومت اسلامى- ویرایش جدید )، 1جلد، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) - ایران - تهران، چاپ: 1؛ ص: 41.
مطالب مرتبط:
شیوه تولید علوم انسانی و تولید "نظریه ولایت فقیه" (قسمت اول)
✅ در فلسفه اسلامی عالم را در سه مرتبه طولی توضیح میدهند، "عالم عقل" که همهچیز در آن کلی و ثابت است، "عالم مثال" که امور رنگ و بوی دنیا میگیرد اما اثری از ماده در آن نیست و "خلاصه عالم" دنیا که ویژگی اصلی آن وجود ماده با ویژگیهای آن است.
✅ ویژگی اساسی ماده تغییر است و امور هرچه مادیتر، متغیرتر میشوند، در واقع نباید گفت تغییر بلکه باید گفت فنا، عدم ثبات و نیاز دایمی به افاضه وجود؛
✅ زمان نیز چیزی جز سرعت تغییر نیست،فرض کنید زمین به یکباره با سرعت کمتری دور خود بچرخد آنگاه تصور ما این میشود که زمان روز و شب بلندتر شده است حال آنکه سرعت تغییر کوتاهتر شده است، یا تصور کنید در یک لحظه همهچیز متوقف شود و تغییر نکند آنگاه تصور میکنیم این زمان است که متوقف شده است، حال آنکه اصلا زمان چیزی جز همان تغییر نبود.
✅ در واقع بشر یک بسامد ثابت را که فرکانس بازتاب انرژی از سنگ کوارتز که اصطلاحا یک ثانیه است را مبنای قیاس تغییرات قرار داده است، برای مثال وقتی قرار میشود از مکانی به مکان دیگر منتقل شویم تصور میکنیم به همان نسبت که سرعت ما بیشتر میشود، زمان این جابجایی کمتر میشود اما این زمان نیست که کوتاهتر شده است بلکه حرکت یا تغییر سریعتر خود را نسبت به بسامد ثابت حرکت عقربههای ساعت مقایسه نمودهایم.
مثلا در گذشته این مقدار از تغییر را در یک بار چرخش عقربههای دقیقه شمار انجام میدادیم ولی اینبار در نیم دور چرخش عقربههای ساعت؛
✅ وقتی رویکردهای کلان دینی را با رویکردها مادیگرا قیاس میکنیم، میبینیم امورات دینی دایما ما را به سمت س و آرامش و کلاننگری دعوت میکند اما رویکردهای مادی ما را به سمت سرعت و هیجان و جزئی نگری دعوت میکند.
✅ جنس لذتهای دینی از نوع آرامش و س است اما جنس لذات دنیایی از نوع سرعت و هیجان، مثلا در سبک زندگی دینی لذت عبادت و انس با معشوق و در سبک زندگی دنیایی رقص و موسیقی، البته بشر به اقتضای دو بعدی بودن نیازمند حرکت و س درکنار یکدیگر است و از هر دو لذت میبرد اما سخن از دعوت اصلی و کشش هر نوع نگاه است.
✅ رویکرد دینی به شما میگوید به دیدن اقوام بروید عمرتان زیاد میشود، سر سفره عجله نکنید از عمرتان حساب نمیشود، به زیارت بروید از عمرتان حساب نمیشود، اما در نگاه دنیایی شما وقت هیچ کاری ندارید چون همیشه عقب هستید غذا را باید ساندویچ کنید و نوشابهای روی آن بخورید تا زود هضم شود، فرصت ملاقات اقوام را ندارید الا اینکه منفعتی مادی داشته باشد و.
✅ در ت و جهان بینی دینی دایما شما را دعوت به کلان نگری، تفکر در نظام عالم و واقع انگاری میکنند اما در ت و جهان بینی دنیایی دایما شما را به بهانههای مختلف از فوتبال تا موسیقی و فیلم و. گرفته دعوت به جزئی نگری و محدود شدن اذهان به امورات حاشیهای و تخیل میکنند.
✅ چند ماه قبل، زمانی که دلار ساعتی گران میشد و قیمت آن در بازار به ۸ هزار تومان رسیده بود میهمانی داشتم که از نظر مالی تمکن بسیار خوبی داشت.
در همان ایامی که بنده خدا میهمانم بود به او تماس گرفته بودند که ۵ میلیون دلار با قیمت ۵ هزار و تقریبا تا جایی که در یادم هست پانصد تومان به تو میدهیم،
به او گفتم احتمال قوی کلاهبرداری است، شاید دلارها تقلبی باشد.
گفت: گفتهاند دلارها را از بانک مرکزی تحویل میگیرم؟!
✅ تعجبم خیلی زیاد شده بود که بر چه اساسی این مبلغ کلان که در آن زمان در مجموع ۱۲.۵ میلیارد تومان از قیمت بازار آزاد ارزانتر بود را میخواستند به این بنده خدا بدهند؟!
یعنی اگر طرف میخواست به ظاهر زرنگی کند و دلارها را همان موقع بگیرد و در بازار آزاد بفروشد ۱۲.۵ میلیارد ناقابل را بدون هیچ زحمتی به جیب زده بود و اگر بیشتر به ظاهر زرنگی میکرد و دلارها را نگه میداشت تا برسد به رقم ۱۴ هزارتومان این پول بادآورده به ۴۲.۵ میلیارد تومان میرسید!
✅ از بنده خدا پرسیدم اگر دلارها را بگیرید، تعهدی هم از شما میگیرند که آنها را صرف خرید کالای خاصی کنید؟!
گفت نه، گفتهاند برای خرید کالا به تو میدهیم!
قضیه برایم مبهم بود و از یکی از دوستان ایشان که طلبه هم بود و در آن سفر همراه ایشان آمده بود جویای صحت و سقم قضیه شدم که او هم تأیید کرد که ماجرا راست است.
✅ سوال اساسی که داشتم این بود که اگر قرار است، دلار را از بانک مرکزی برای خرید کالا به ایشان اختصاص دهند، چرا به قیمت رسمی ۴۲۰۰ به او نمیدهند و این اختلاف نزدیک هزار و ۳۰۰ تومان برای چیست؟
به بنده خدا گفتم احتمالا کسانی هستند که به صرف واسطه شدن برای اختصاص این پولها مبالغی چند میلیاردی از هر نفر میگیرند و پای خود را از ماجرا بیرون میکشند و شما میمانی و دولت و قوه قضائیه که اگر هر اتفاقی بیافتد نامی از آنها نیست.
✅ تا جایی که بنده فهمیدم و از دوست طلبه خودم پرسیدم این بنده خدا که حلال خور و اهل خمس و نماز و. بود، آن پول را قبول نکرد و وارد این ماجرا نشد.
اما مطمانا در این بساطی که آقایان دولت با اختلاف چندین برابری قیمت دلار و ارز دولتی درست کردهاند، مفاسد از این دست و ثروتهای حرام اینچنین به تعداد بسیار وجود دارد.
✅ چندی پیش در ابتدای مطرح شدن حجتالاسلام رئیسی به عنوان ریاست قوه قضائیه، ایشان در یک مصاحبه فرمودند: "به نظر من امنیت مقدم است بر عدالت."
✅ سریع در نقد این جمله یکی از عزیزان طلبه که در عرصه عدالت خواهی فعال هستند، متن کوتاهی منتشر کردند با این مضمون که: اگر چنین است مثلا چرا امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ جمل یا مثلا صفین امنیت جامعه را بر اجرای عدالت مقدم ننمود و برای اجرای عدالت به جنگ با ناکثین و مارقین رفت.
✅ در ادامه نیز برخی دوستان دانشجوی فعال در عرصه عدالتخواهی شروع به قصیده سراییهایی کردند که «بالعدل قامت السموات و الارض» عدالت بر همهچیز مقدم است و این سخن آقای رئیسی خطایی استراتژیک و راهبردی هست و.!
✅ دوستان به این توجه نداشتند که مراد از آن عدالتی که آسمان و زمین بر اساس آن خلق شده و برپا است، متفاوت است از عدالتی که فلان مسئول قوه قضائیه میفرمایند مؤخر از امنیت است.
یکی عدالت به معنای نظم و سازمان یافتن نظام عالم بر تقدیرات مشخص در جای خود است و یکی اجرای عدالت در مصادیق جزئی و تقدم امنیت جامعه به علت مصلحت بالاتر آن در حفظ نظام اجتماعی است.
✅ دوستان متأسفانه وقتی قرار است وارد صحنهٔ نقد علمی بشوند نیز با همان گارد کار رسانهای و عوامانه عمل میکنند و توجه ندارند که ذکر یک شاهد مثال تاریخی که ممکن است تحلیلهای مختلفی از آن شود به عنوان مثال نقض اساسا اشتباه است و مخاطب نیز شواهد دیگری میآورد که مثلا امیرالمؤمنین(ع) در موارد جزئی مثل اجرای عدالت در حق عایشه امنیت را مقدم داشتند یا مثلا همان امیرالمومنین که میفرمایند اگر حسن و حسین و یا زینب کوچکترین دستدرازی به بیتالمال میکردند در حقشان حدود را اجرا و دستانشان را قطع میکردم، در مناطق مرزی برخی حدود را اجرا نمینمودند، چون مصلحت را در این میدیدند که چون این عمل موجب «انفرار ناس عن الدین» میشود، موقتا باید از اجرای آن کوتاه آمد.
✅ اساسا معیار اصلی در اجرای عدالت در مصادیق خاص و سایر احکام دین، رعایت مصلحت کلی است و به همین جهت است که مثلا حضرت امام میفرمایند: حکومت مقدم بر همه احکام اولیه است، یعنی حاکم مجتهدی عادل، جامعبین و مطلع است که بنا به مصلحتی که برای حفظ جامعه اسلامی و اسلام، بر اساس نظام اولویتهای دین و طوق ناس، تشخصی میدهد، میتواند تمام احکام از نماز و حج و عدالت در مصادیق و. همه را به حکم ثانوی تعطیل کند.
مطالب مرتبط:
✅ چند ماه قبل، زمانی که دلار ساعتی گران میشد و قیمت آن در بازار به ۸ هزار تومان رسیده بود میهمانی داشتم که از نظر مالی تمکن بسیار خوبی داشت.
در همان ایامی که بنده خدا میهمانم بود به او تماس گرفته بودند که ۵ میلیون دلار با قیمت ۵ هزار و تقریبا تا جایی که در یادم هست پانصد تومان به تو میدهیم،
به او گفتم احتمال قوی کلاهبرداری است، شاید دلارها تقلبی باشد.
گفت: گفتهاند دلارها را از بانک مرکزی تحویل میگیرم؟!
✅ تعجبم خیلی زیاد شده بود که بر چه اساسی این مبلغ کلان که در آن زمان در مجموع ۱۲.۵ میلیارد تومان از قیمت بازار آزاد ارزانتر بود را میخواستند به این بنده خدا بدهند؟!
یعنی اگر طرف میخواست به ظاهر زرنگی کند و دلارها را همان موقع بگیرد و در بازار آزاد بفروشد ۱۲.۵ میلیارد ناقابل را بدون هیچ زحمتی به جیب زده بود و اگر بیشتر به ظاهر زرنگی میکرد و دلارها را نگه میداشت تا برسد به رقم ۱۴ هزارتومان این پول بادآورده به ۴۲.۵ میلیارد تومان میرسید!
✅ از بنده خدا پرسیدم اگر دلارها را بگیرید، تعهدی هم از شما میگیرند که آنها را صرف خرید کالای خاصی کنید؟!
گفت نه، گفتهاند برای خرید کالا به تو میدهیم!
قضیه برایم مبهم بود و از یکی از دوستان ایشان که طلبه هم بود و در آن سفر همراه ایشان آمده بود جویای صحت و سقم قضیه شدم که او هم تأیید کرد که ماجرا راست است.
✅ سوال اساسی که داشتم این بود که اگر قرار است، دلار را از بانک مرکزی برای خرید کالا به ایشان اختصاص دهند، چرا به قیمت رسمی ۴۲۰۰ به او نمیدهند و این اختلاف نزدیک هزار و ۳۰۰ تومان برای چیست؟
به بنده خدا گفتم احتمالا کسانی هستند که به صرف واسطه شدن برای اختصاص این پولها مبالغی چند میلیاردی از هر نفر میگیرند و پای خود را از ماجرا بیرون میکشند و شما میمانی و دولت و قوه قضائیه که اگر هر اتفاقی بیافتد نامی از آنها نیست.
✅ تا جایی که بنده فهمیدم و از دوست طلبه خودم پرسیدم این بنده خدا که حلال خور و اهل خمس و نماز و. بود، آن پول را قبول نکرد و وارد این ماجرا نشد.
اما مطمانا در این بساطی که آقایان دولت با اختلاف چندین برابری قیمت دلار و ارز دولتی درست کردهاند، مفاسد از این دست و ثروتهای حرام اینچنین به تعداد بسیار وجود دارد.
فایل مرتبط:
فیلم مربوط به گزارش خبر ۲۰:۳۰ از بزرگترین دریافتکننده ارز دولتی و محکومیت وی به علت عدم عمل به تعهدات خود.
دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 20 ثانیه
.
✅برای روشن شدن آنچه در این چند ماه نوشتم، گزارشی از نقشه کلی نوشتههای این چند ماه را عرض میکنم.
✅ از چندین ماه قبل همراه با جمعی از دوستان بر این مسأله متمرکز شدیم که از چند حیثیت میتوان به ارتباط حوزه و انقلاب پرداخت؟
چرا که تقویت و تضعیف پیوندهای حوزه و انقلاب به طور مستقیم موجبات تقویت و تضعیف اصل انقلاب را فراهم میکند.
حوزه به عنوان مرکز اصلی انبعاث جبهه حق، "علت محدثه و مبقیه" انقلاب و به تعبیر رهبری مادر انقلاب است که از جهات مختلفی چون: "حاکمیت و رهبری- مردم و بینالملل" با دو رویکرد علمی و عملی با انقلاب ارتباط برقرار میکند.
✅ بعد از مباحثاتی که در "علل ضعف و راهکارهای تقویت" پیوند حوزه و انقلاب داشتیم به ۳ راهکار اساسی رسیدیم:
✅ نکته اول از جنس رویکرد بود و آن اینکه بخش قابل توجهی از ت شأن خود را صرفا فهم و تبیین دین میداند و نه تحقق دین و باید این رویکرد تغییر یابد و در این مدت مطالب مختلفی در این زمینه نوشتم؛
شیوه تولید علوم انسانی و تولید نظریه ولایت فقیه قسمت اول, دوم و سوم
کارکردهای ت (قسمت چهارم: دغدغه فهم- تبیین و تحقق دین)
✅ نکته دوم از جنس "بینش و علم" بود و آن اینکه علت عدم همراهی بخشی از ت با انقلاب، عدم شناخت عمیق از زمانه خود یعنی زمانه مدرنیته است، عدم شناخت صحیح از زمانه فعلی موجب اختلاف نظر، نسخههای غیر متناسب با مردم زمانه مدرنیته و عدم ورود برخی از جریانهای ت به صحنه انقلاب است که در این موضوع نیز مطالبی نوشتم؛
کارکردهای ت (قسمت اول: به حاشیه رفتن ت در عصر جدید حاکمیت مدرنیته)
کارکردهای ت (قسمت دوم: مردمی شدن ت)
شاهدی از مناسبات ت و دربار در عصر صفوی
✅ نکته سوم حیثیت عینی و خارجی دو گزاره سابق یعنی عدم حضور و نقشآفرینی ت در صحنه عینی تحقق اسلام در جامعه امروز و به اختصار عدم کارکردهای ت در زمانه کنونی و وم ایحاء این کارکردها بود که در این موضوع نیز مطالبی نوشتم؛
ایفای نقش حداکثری ت و تحقق دین
کارکردهای ت (قسمت سوم: سازمان امر به معروف و نهی از منکر)
✅و خلاصه اینکه برای پیشبرد انقلاب به سوی مقصد متعالی آن، به حضور ونی فاضل و عالم به زمانه خود در صحنه تحقق اسلام نیازمندیم. اما اینکه مقصد متعالی انقلاب و موقف کنونی انقلاب چیست؟
انقلاب به عنوان مقدمه ظهور حضرت حجت
تفاوت ظاهر راهبرد امامین انقلاب برای مقدمه سازی ظهور و نقد آن
الگو سازی راهبرد واحد امامین انقلاب برای مقدمه سازی ظهور
یکی از سؤالاتی که از ابتدای انقلاب مطرح بوده است و بخش مهمی از سرنوشت ت خارجی و دولتهای ما به آن گره خورده است، نوع ت ما در مقابل تهدیدات آمریکا میباشد.
در دولتهای آقایان هاشمی، خاتمی، نژاد و هر کدام تجربیات مختلفی در تعامل و یا تقابل با آمریکا حاصل گردید و بازخوانی این تجربیات ما را در تشخیص بایستههای امروز بسیار کمک خواهد کرد.
دکتر در سال 82 در سال دوم دولت آقای خاتمی در کتاب «تحولات جهانی با نگاه به موقعیت جمهوری اسلامی ایران» پس از ارائه اسناد و مدارک متعدد مبنی بر جدی شدن بحث حمله نظامی آمریکا به ایران به علت رویکرد موجود در دولت "سید محمد خاتمی" به ارائه تحلیل و تجربیات خود در این دوره، میپردازد.
یکی از نکاتی که موجب طمع آمریکا برای حمله به ایران میگردد تضعیف عنصر وحدت ملی و زیرسوال رفتن ارکان مشروعیت نظام است، آقای در تحلیل آن دوره به مواردی اشاره میکند که اگرچه بخش زیادی از آن موارد عینا در دولت ایشان نیز رخ داده است اما لااقل از باب نقد عملکرد خود و اطرافیانشان هم که شده بازخوانی آن مطالب خالی از لطف نیست:
اینها[آمریکاییها] معتقدند که جمهوری اسلامی ایران این اتحاد و وحدت وجود ندارد. بنابراین قدرت ملی ما از دید آمریکا تضعیف شده است. این که تا کنون آمریکا به ما حمله نکرده است به خاطر چه عاملی بوده است؟ آیا به خاطر این بود که به مردم ما علاقه داشتند و فکر میکردند که حمله به ایران به مردم آسیب میرساند؟ و یا فکر میکردند، عمل کارانه خلاف اصول انسانی است؟ هیچ یک از اینها نبوده بلکه از قدرت ایران میترسیدند. جز ترس عامل دیگری در کار نبوده است. عامل بازدارنده فقط قدرت است چیز دیگری نیست.
بیتردید افزایش قدرت ملی مانع از هرگونه حمله آمریکا به منافع کشورمان خواهد شد و برعکس ضعف قدرت ملی مشوق اصلی برای حمله دشمن خواهد بود. اصل، قدرت است. اساس قدرت هم ملت است. {.} قدرت مردم هم فقط در سایه وحدت، اتحاد، وفاق و یکپارچگی و رضامندی مردم از حکومت امکان پذیر است.
تعابیر آنها این است که شرایط داخلی ایران، شرایط تنازع و تخاصم است و نهادهای اصلی حاکمیت رو در روی هم قرار گرفتهاند و مردم ایران به خاطر همین موضوع نسبت به کارآمدی نظام تردید دارند یا در بعضی از تعبیراتشان آمده است که کارآمدی نظام مورد قبول مردم نیست.{.} در واقع مسئلهای که امروز برای آمریکا مطرح است این است که قدرت ملی ما از دید آنها تضعیف شده است. به اضافه آن که در سالهای اخیر در برخی از مجلات، کتابها و رومهها آنقدر به مبانی مشروعیت نظام خدشه وارد شده که ممکن است بخشی از اقشار تحصیل کرده و روشنفرک جامعه ما واقعا در یک فضای مبهم و نامطمئنی قرار گرفته باشند. این مسائل نیز از دید آمریکاییها مخفی نیست.
.
منبع:
دکتر ، تحولات جهانی با نگاه به موقعیت جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول مرکز تحقیات استراتژیک، تهران، 1382، ص: 32-33.
مطلب مذکور بازنشر متنی است که در روزهای انتخابات و در نقد ادعاهای آقای نوشته بودم.
مطالب مرتبط:
سایه شوم جنگ ( قسمت اول، : استراتژی اساسی ما، استراتژی بازدارندگی است)
⭕️ گزیدههایی از مستند فروشنده مرتبط با ارتباط #برجام و سایه #جنگ بر سر کشور!
✅ شاید زیاد شنیده باشیم که مثلا امام خمینی(ره) در ماه مبارک رمضان ۱۵ بار ختم قران میکردند و یا مثلا آیتالله جوادی آملی در تمام سال هر روز یک جزء قرآن میخوانند و بخواهیم دیگران را تشویق کنیم که شما نیز از این بزرگواران الگو بگیرید و حجم زیادی قرآن بخوانید و.
✅ در سالهای اول طلبگی یکی از اساتید با این فرض که ما برای آشنایی با نظام کلی اسلام باید زیاد قرآن بخوانیم و با تذکر حجم قرآن خوانی حضرت امام و یا دیگر علماء توصیه میکردند قرآن را به صورت مطالعه سریع و. بخوانیم.
✅ اما متاسفانه به این دقت نداریم که بزرگوارانی چون حضرت امام و یا آیتالله جوادی بعد از سالها مطالعه قرآن تسلط زیادی بر قرآن، معانی، تفاسیر و. دارند، مثلا ما یک سال به کلاس درس میرویم و کتابی را میآموزیم سپس در چند هفته آموختههای خود را مرور میکنیم و بعد از چندبار مطالعه و مرور میتوانیم مثلا در یک روز کل مباحث کتاب را مرور کنیم.
✅ اگر امثال حضرت امام و. با سرعت بالایی قرآن قرائت میکردند، ابتدا با حوصله آموزش قرآن را طی نمودهاند.
امروز اگر سایه شوم جنگ از سر کشور ما برداشته شده است، نه به واسطه مذاکرات هستهای و.، بلکه به علت حفظ مؤلفههای اساسی قدرت، درون کشور است، موئلفههایی که متأسفانه در دولت آقای دکتر در جهت تضعیف بسیاری از آنها عمل شد.
یکی از مؤلفههای اساسی که امروزه سایه شوم جنگ را از سر کشور دور کرده است قدرت نظامی به خصوص قدرت موشکی است؛ دکتر در کتاب « اندیشههای ی اسلام، ت خارجی» در مورد تنها گزینه آمریکا برای حمله به ایران گزینه حمله موشکی را مطرح میکنند که راهکار مواجه با آن نمایش قدرت مقابله به مثل ایران میباشد، اما متاسفانه ایشان در دولت خود نه تنها به افزایش توان مقابله ایران کمکی ننمودند بلکه بارها نمایش قدرت مقابله به مثل ایران را نیز مورد مذمت و سرزنش قرار دادند و حتی با قرار دادن اطلاعات دقیق تأسیسات مختلف ایران در اختیار آمریکاییها حمله آمریکا به کشور را تسهیل نیز نمودند.
جناب در تحلیل خود، راهکار برداشته شدن سایه شوم جنگ را چنین توضیح میدهند:
مجموع اطلاعات و تحلیلها این است که آمریکاییها در شرایط فعلی به هیچ عنوان قصد شروع یک درگیری نظامی را ندارند و نمیخواهند وارد یک جنگ تمام عیار نظامی با ایران شوند. این چنین نیست که بخواهند سربازها و نیروی زمینی خود را وارد خاک ما کنند.
چنین احتمالی با هیچ تحلیل و تفسیری و با هیچ مبنایی سازگار نیست. البته امکان اینکه آمریکاییها در مقطعی یک حمله کوتاه مدت موشکی یا هوایی به یک یا چند مرکز نظامی یا اقتصادی ما انجام دهند، منتفی نیست و این احتمال وجود دارد، گرچه در شرایط فعلی این احتمال چندان قوی نیست. البته ضعیف بودن این احتمال به این معنا نیست که ما هوشیار نباشیم و پیشبینی و احتیاطات لازم را انجام ندهیم.
به هر حال، در برابر این تهدید احتمالی چه باید کرد؟
طراحی ما در برابر حمله آمریکا همواره باید به گونهای باشد که اگر حملهای به ما شد، م تاوان سنگینی را پرداخت کند. این گونه طراحی میتواند بازدارنده باشد. یعنی آمریکاییها باید بدانند که اگر به جمهوری اسلامی ایران حمله کردند، ایران دارای توان و قدرتی است که میتواند به راحتی ضربه سنگینی به آمریکا وارد کند و این مسئله بسیار بازدارنده خواهد بود. وارد آوردن ضربه سنگین به آمریکا و تلفات سنگین به آنها یعنی آشفته ساختن وضع داخلی که هیچ حکومتی در آمریکا حاضر به تحمل خسارات آن نیست.
برای بازدارندگی لازم است آمریکا توان ما را درک کند و مطمئن شود که هر حمله نظامی او چنین پیامدی خواهد داشت و با تلفات سنگینی مواجه خواهد شد.
.
منبع:
دکتر ، اندیشههای ی اسلام، جلد دوم:ت خارجی، چاپ دوم، انتشارات کمیل، آذر 1389، ص: 384.
مطالب مرتبط:
سایه شوم جنگ ( قسمت اول، : استراتژی اساسی ما، استراتژی بازدارندگی است)
سایه شوم جنگ (قسمت دوم: عنصر وحدت ملی و ارکان مشروعیت نظام)
سایه شوم جنگ، ( قسمت سوم: آمریکا نمیتواند به ما حمله کند؟ )
✅ اگرچه امروزه عدهای نمیخواهند باور کنند اما علائم افول آمریکا بسیار روشن شده است.
گزارش خبرگزاری مهر (۵ دلیل برای افول قریبالوقوع آمریکا)
مجموعه نظرات اندیشمندان آمریکایی پیرامون سقوط و افول آمریکا
دریافت فایل pdf
گزارش بیبیسی از آمار سقط جنین و به محارم در آمریکا
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 14 ثانیه
✅ اما رهبری از سالها قبل، علائم افول آمریکا را تشخیص داده و بر اساس آن به راهبری انقلاب در مسیر صحیح اقدام نموده بودند، آنگاه که آمریکا در اوج قدرتنمایی به افغانستان حمله کرده و اهداف بعدی خود را به ترتیب عراق، سوریه و ایران اعلام کرده بود و در داخل کشور ۱۲۷ تن از نمایندگان مجلس ششم نامهای موسوم به "جام زهر" نوشتند و از رهبری خواستند تا اعلام خطر آنها را جدی بگیرد و در مقابل آمریکا کوتاه بیاید، رهبری فرمودند این تحلیل اشتباه است.
✅ ایشان چند روز بعد از نامه مذکور، در جلسهای با نمایندگان مجلس میفرمایند:
«بعضی معتقدند در مقابل این سیل چارهای جز تسلیم نیست! امروز انسان این را مشاهده میکند. بعضیها در سطح کشورهای در حال توسعه یا به تعبیر دیگر جهان سوم - کشورهایی که در قلّه قرار ندارند، در دامنههای پایین قرار دارند - صریحاً میگویند چارهای نیست، باید غرق و هضم و همشکل شد. بعضیها هم صریحاً این را نمیگویند، اما عملاً این طور رفتار میکنند.
ما معتقدیم که نه؛ این، سرنوشت محتوم کشورها نیست و دلایل متعدّدی دارد: امکانات و تواناییها و ظرفیتهای مستکبران و مقتدران و سلطهطلبانِ عالم محدود است. این طور نیست که ما تصوّر کنیم هر چه مقتدران عالم بخواهند، ناگزیر تحقّق پیدا خواهد کرد؛ نه، میتوان فرض کرد که اینها ناکام شوند؛ کما اینکه در موارد فراوانی ناکام شدند؛ امروز هم خواهند شد.»
در اوایل جنگ افغانستان که نیروی دریایی و نیروهای آمریکا میرسیدند و حرف از اشغال عراق، پس از افغانستان هم بود. به یاد دارید که آن روزها عقلها، قلبها و جانها میلرزید. بسیاری باور کرده بودند که منطقهمان وارد عصر آمریکا و سلطه و سیطرهی مستقیم آمریکا شده و این سلطهی آمریکایی برای یکی دو صده خواهد ماند.
بنده در سفری به جمهوری اسلامی به دیدار امام ای مشرّف شدم و از ایشان نظرشان را پرسیدم. {.} ایشان به ما چیزی گفت مخالف تمام آنچه که در منطقه شایع بود.
آن روز بسیاری حکومتها و قدرتهای ی شروع کردهبودند به تحقیق که چهگونه میتوانند کارهای خود را با آمریکاییها سامان دهند و چهگونه با ایشان وارد گفتوگو شوند و راهحلهایی بیابند. {.} حتّی برخی مسئولین جمهوری اسلامی نزد حضرت سید القائد رفتند و به ایشان گفتند: آنچه رخ میدهد جدید [و بی سابقه] است باید راههای فرار و گفتوگو و برخی سازشها را با دولت آمریکا بیابیم. ولی ایشان بر پایهی نگاه استراتژیکشان به اتّفاقات امروز و آینده، این [پیشنهاد] را رد کردند.
آن روز ایشان در جواب سخن بنده که گفتم: نوعی نگرانی در منطقه وجود دارد که طبیعی هم هست و حتّی ما هم نگرانیم. به بنده گفتند:«به برادران بگو نگران نباشند. ایالات متّحدهی آمریکا به قلّه رسیده و این آغاز افول است.» دستشان را این طور گرفتند. «آنها با آمدن به افغانستان و عراق به چاه سقوط میکنند. اینها شروع افول ایالات متّحده و پروژهی آمریکا در منطقهی ماست و باید بر اساس این [نگاه] رفتار کنید.» طبعا این سخن مبتنی بر مطالعه و مدارک بود.
با این حال بنده پرسیدم: سیّدنا، آخر چه گونه میشود؟ یعنی چیز دیگری نیز برای تببین بگویید. گفتند:«وقتی پروژهی آمریکا یا ایالات متّحده ناتوان شده و نمیتواند منافعش را از طریق نظامهای دنبالهرواش در منطقه کسب کند و ارتشها، کادرها و نیروهای دریایی موجود در منطقه برایش کافی نیست و مجبور میشود از تمام جهان کادرنظامی و نیروی دریاییاش را به این منطقه بیاورد، این دلیل عجز است، نه دلیل قدرت. ثانیا این بر جهل دولتمردان و صاحب تصمیمان آمریکا دربارهی ملّتهای این منطقه صحه میگذارد. ملّتهایی که اشغالها، سلطهها و سیطرهها را بر نمیتابند و به فرهنگ و تاریخ جهاد و مقاومت تعلّق دارند. به همین خاطر وقتی آمریکاییها میآیند، در باتلاقها فروخواهند رفت و به دنبال راه فرار خواهند گشت. پس اینها باعث نگرانی نیست بلکه موجب ایجاد آرزوی رسیدن برههای است که در آن امّت از یوغ مستکبرین آزاد خواهد شد.»
.
✅ چندی پیش آقای عراقچی در امتداد تهای منفعلانه دولت در مقابل غرب در برنامه تلوزیونی، بحث بیرون کردن افغانیهای درون کشور را مطرح کرد.
تی که دقیقا در جهت عکس فرهنگ اسلامی و ملی ما و حتی منافع ی و اقتصادی ما است.
تی که در موقعیتی مشابه در زمان جنگ حضرت امام(ره) متفاوت از آن عمل نمودند.
✅ محمد جواد لاریجانی عضو تیم سه نفره نماینده امام خمینی در سفر به شوروی برای ارسال نامه معروف حضرت امام به گورباچوف، در مورد سفری به شوروی قبل از به قدرت رسیدن گورباچف، نقل میکند:
شوروی مرتکب دو خطای بزرگ شد؛ حمله به افغانستان و تجهیز عراق طی دوره جنگ تحمیلی با ایران.
شوروی کاملا با سخاوت تسلیحات عراق را تامین می کرد. امام با وجود تمامی این مسایل، استراتژی روابط با مسکو پس از سقوط مارکسیسم را طراحی کردند و تاکید داشتند که ما حاضریم روابط را از صفر بسازیم. البته خاطرهای نیز از طرز برخورد امام با این خطاهای شوروی دارم.
وقتی روسها به افغانستان حمله کردند، امام سفیر شوروی در تهران را خواستند و گفتند چرا حمله کردید، شما در آنجا شکست میخورید و با خفت بیرون میروید. سفیر شوروی در کتابی که سالها بعد نوشت، به این دیدار اشاره کرده و گفته که خیلی عصبانی شده بود، سابقه نداشت کسی با کشور با ابهتی مثل اتحاد جماهیر شوروی اینگونه حرف بزند.
این دیدار گذشت و آثار شکست در میان روسها نمایان شد. سپاه گزارشی به امام داد مبنی بر اینکه شوروی به عراق برای هدف قرار دادن تهران اسلحه داده است. در آن زمان "گرومیکو" که ۳۰ سال وزیر خارجه بود، شده بود رئیس جمهور شوروی. من در سفر به مسکو با "گرومیکو "دیدار کردم. تا نشستیم او شروع کرد به نصیحت کردن که جنگ با عراق را تمام کنید و ما هم در پاسخ گفتیم شما چرا به افغانستان حمله کردید؟ گفت: "تو سن نوه من هستی، من را نصیحت میکنی؟" گفت: "با هم روراست صحبت کنیم، ما در افغانستان شکست خوردیم، شما به مجاهدین کمک کردید، آنها هم ما را می کشند، ما هم به عراقیها کمک کردیم. اگر به ما کمک کنید خروج آبرومندانهای از افغانستان داشته باشیم، ما هم در قضیه عراق به شما کمک می کنیم."
تقاضای "گرومیکو" این بود که حکومت کمونیستی افغانستان را به رسمیت بشناسیم؛ امام در جلسه روسای ۳ قوه در منزل حاج احمد آقا فرموده بودند: در کاری که به نفع مردم افغانستان نباشد، وارد نشوید، بر همین اساس این پیشنهاد روسها را نپذیرفتیم.
اما به احمد شاه مسعود و مجاهدین پیام روسها را انتقال دادیم.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی جماران
https://www.jamaran.ir
بخش بینالملل- پیام جوادان/ نامه امام خمینی به گورباچوف-۳، مصاحبه با محمد جواد لاریجانی، کدخبر: 13382 تاریخ ۱۲/۱۰/۱۳۸۸.
✅ دیروز در مسجد پیرمردی برای شادی روح حضرت امام(ره) و سلامتی رهبری طلب صلوات کرد.
بلا فاصله "بنده خدایی" با لحن و نحو اعتراض آمیزی به نحوی که طلب صلوات او هنوز تمام نشده بود، برای سلامتی امام زمان(عج) طلب صلوات کرد؛
خیلی از "آقا ظهور کنها" هم چنین است، نه واقعا از سر دلتنگی برای حضرت حجت است بلکه تیکهای است به جمهوری اسلامی، خیلی از خیرخواهیها هم چنین است.
✅ گاهی این خیرخواهی از زبان دشمن است و مردم زودتر میفهمند که پشت صحنه آن چیست، گاهی هم از زبان به ظاهر دوستان معمولا جاهل است اما پشت صحنه آن همان دشمنان هستند و معمولا هم دشمن از این طریق وارد میشود و مردم نیز این طریق فریب میخورند.
✅ ماجرای یکی از این خیرخواهیها را استاد "علی صفائی حائری" در خاطرات خود نقل میکند، البته در این خاطره معلوم است دشمنان به کاهدان زدهاند:
یکى از اساتید ما مىگفت: «تازه آقاى بروجردى را به قم آورده بودند و من در کاظمین بودم. فرصتى برایم پیش آمد تا به دیدن یکى از آقایان بروم. به در خانه او که رسیدم، دیدم چند نفر با موهاى بور و چشمان آبى از خانهاش بیرون مىآیند! به داخل خانه رفتم و گفتم. فلانى هستم از فلانجا.
همین که این حرف را زدم، ایشان در حالى که چشمش هم خوب نمىدید، طورى بلند شد و جلو آمد که بخارى جلوى پایش را انداخت و مرا در بغل گرفت که آب در کوزه و ما گِرد جهان مىگردیم! من نشستم.
ساعتى که آنجا بودم از من سؤالاتى کرد که با آقاى بروجردى چطورید؟ چه قدر رفت و آمد مىکنید؟ چه طور هستید؟ چه طور نیستید؟ همین که فهمید رابطه ما رابطه خیلى نزدیکى نیست، گفت ما از فلان سفارت پول بىحساب در اختیار شما مىگذاریم تا در برابر فلانى حوزه تشکیل دهید. به همین راحتى! من رفته بودم براى دیدنش، ولى او بدون هیچ حسابى، بدون هیچ ارزیابى و بدون دریافت هیچ اطّلاعاتى که من کىام، چىام، چه کارهام، رابطه دارم یا ندارم، به من گفت: شروع کن به برنامهریزى!
به او گفتم چرا این کار را مىکنید؟! گفت: براى این که آقاى بروجردى به فضلا، به فلانى و فلانى نمىرسد. گفتم خب، همین امکانات را شما بین آنهایى که ایشان نرسیدهاند پخش کنید، شما از آنها نگهدارى کنید و کسرىها و کمبودهاى ایشان را شما جبران کنید.
تا این جمله را که گفتم، خودش را باخت و به من گفت: پس من انشاءاللَّه بعداً با شما تماس مىگیرم.»
منبع: صفایى حائرى، على، مشکلات حکومت دینى، چاپ: اول، قم، لیلة القدر، ۱۳۸۸ ش، صص: ۲۰۶-۲۰۷.
.
✅ چندی پیش آقای عراقچی در امتداد تهای منفعلانه دولت در مقابل غرب در برنامه تلوزیونی، بحث بیرون کردن افغانیهای درون کشور را مطرح کرد.
تی که دقیقا در جهت عکس فرهنگ اسلامی و ملی ما و حتی منافع ی و اقتصادی ما است.
تی که در موقعیتی مشابه در زمان جنگ حضرت امام(ره) متفاوت از آن عمل نمودند.
✅ محمد جواد لاریجانی عضو تیم سه نفره نماینده امام خمینی در سفر به شوروی برای ارسال نامه معروف حضرت امام به گورباچوف، در مورد سفری به شوروی قبل از به قدرت رسیدن گورباچف، نقل میکند:
شوروی مرتکب دو خطای بزرگ شد؛ حمله به افغانستان و تجهیز عراق طی دوره جنگ تحمیلی با ایران.
شوروی کاملا با سخاوت تسلیحات عراق را تامین می کرد. امام با وجود تمامی این مسایل، استراتژی روابط با مسکو پس از سقوط مارکسیسم را طراحی کردند و تاکید داشتند که ما حاضریم روابط را از صفر بسازیم. البته خاطرهای نیز از طرز برخورد امام با این خطاهای شوروی دارم.
وقتی روسها به افغانستان حمله کردند، امام سفیر شوروی در تهران را خواستند و گفتند چرا حمله کردید، شما در آنجا شکست میخورید و با خفت بیرون میروید. سفیر شوروی در کتابی که سالها بعد نوشت، به این دیدار اشاره کرده و گفته که خیلی عصبانی شده بود، سابقه نداشت کسی با کشور با ابهتی مثل اتحاد جماهیر شوروی اینگونه حرف بزند.
این دیدار گذشت و آثار شکست در میان روسها نمایان شد. سپاه گزارشی به امام داد مبنی بر اینکه شوروی به عراق برای هدف قرار دادن تهران اسلحه داده است. در آن زمان "گرومیکو" که ۳۰ سال وزیر خارجه بود، شده بود رئیس جمهور شوروی. من در سفر به مسکو با "گرومیکو "دیدار کردم. تا نشستیم او شروع کرد به نصیحت کردن که جنگ با عراق را تمام کنید و ما هم در پاسخ گفتیم شما چرا به افغانستان حمله کردید؟ گفت: "تو سن نوه من هستی، من را نصیحت میکنی؟" گفت: "با هم روراست صحبت کنیم، ما در افغانستان شکست خوردیم، شما به مجاهدین کمک کردید، آنها هم ما را می کشند، ما هم به عراقیها کمک کردیم. اگر به ما کمک کنید خروج آبرومندانهای از افغانستان داشته باشیم، ما هم در قضیه عراق به شما کمک می کنیم."
تقاضای "گرومیکو" این بود که حکومت کمونیستی افغانستان را به رسمیت بشناسیم؛ امام در جلسه روسای ۳ قوه در منزل حاج احمد آقا فرموده بودند: در کاری که به نفع مردم افغانستان نباشد، وارد نشوید، بر همین اساس این پیشنهاد روسها را نپذیرفتیم.
اما به احمد شاه مسعود و مجاهدین پیام روسها را انتقال دادیم.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی جماران
.
✅ بعد از رحلت آیتالله بروجردی به عنوان زعیم جهان تشیع در ۸ فروردین ۱۳۴۰، از بحثهای جدی جامعه، انتخاب مرجع بعد از ایشان بود.
✅ از مراجع عراق آیات عظام: "سید عبدالهادی شیرازی"، "سید محسن حکیم"، "سید محمود شاهرودی" و "سید ابوالقاسم خویی" مطرح بودند.
از مراجع ایران در مشهد "آیت الله میلانی" در تهران "آیتالله سیداحمد خوانساری" و در قم نیز آیات عظام "سیدمحمدرضا گلپایگانی"، "سیدکاظم شریعتمداری"، "شیخ عبدالنبی عراقی"، "سیدشهابالدین نجفی"، "شیخ محمدعلی اراکی" و "امام خمینی" مطرح بودند.
✅ ماجرای فرار حضرت امام از مرجعیت حکایتهای مفصلی دارد که ذکر آن را به تقدیر و توفیق آینده خواهم سپرد. اما از جالب توجه ترین حکایتهای آن برهه از زمان دخالت کنسولگری آمریکا در هدایت جریان مالی حوزه و نیز اطلاعات دقیق آمریکاییها از عملکرد شخصیتهای مؤثر این ماجرا است.
✅حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نقل میکنند:
«حدود یک سال پس از فوت آقاى بروجردى "آیتاللَّه سیدعبدالهادى" هم فوت کردند. در جریان فوتشان من در اصفهان بودم و منبر مىرفتم. میزبان من آقاى "حاج ابوالقاسم کوهپایى" بود که موقعیت خوبى در اصفهان داشت و مرجع وجوهات در بازار بود و به اصطلاح از کسانى بود که در مرجع سازى بینقش نبود. چون زودتر و بیشتر شهریه دادن باعثِ جلب توجه عامه مردم و طلاب بود و جذب وجوهات شرعى
روزى آقاى کوهپایى به من گفت که کنسولگرىِ امریکا در اصفهان، او را میخواهند؛ پسر ایشان هم که در آمریکا تحصیل میکرد و تازه تحصیلاتش تمام شده بود و انگلیسى میدانست، نقش مترجم را براى ایشان داشت؛ و میپرسند که شما شهریه را به چه کسى خواهید داد؟ جواب میدهد: «باید صبر کنیم ببینیم چه کسى مرجع میشود، تا شهریه را بدهیم به او.»
یادآورى این مطلب سودمند است که پیش از این واقعه امام مدتى اصفهان بودند و آقاى کوپایى با ایشان رابطه پیدا کرده بود و خلاصه امام را پسندیده بود که همین هم شاید از چشم آنها مخفى نبود؛ در هر صورت، او چنین پاسخى به آنها داده بود؛ اما قانع نشده بودند و گفته بودند: "شما در جریان فوت آقاى بروجردى، در عراق بودید. از آنجا تلگراف کردید که شهریه را به اسم آقاى حکیم بدهند. پس اینطور نیست که صبر کنید و شهریه را به هرکس رئیس شد بدهید."
از این برخورد و گفتوگو بهخوبى روشن میشود که در زمان رژیم پهلوى سفارت آمریکا تا چه حد مسائل داخلى ایران را زیر نظر داشت.» [۱]
منبع:
[۱] کارنامه و خاطرات، دوران مبارزه، صص: ۱۱۶-۱۱۷.
.
✅ دیشب با یکی از دوستان اصلاحطلبم صحبت میکردم، گفت: "دیدی نجفی چه آبرویی از اصلاحطلبها برد!"
گفتم: بگذریم از من میشنوی وارد این ماجرا نشو و اصلا نظری نده که چه شده، واقعا معلوم نیست چی شده چی نشده، بحث آبرو و جان چند نفر در میان است و تا دادگاه رای قطعی نداده من جرأت ندارم هیچ حرفی بزنم و.
✅ ساعتی بعد نزد یکی از دوستان حزبالهی بودم و باز او بحث نجفی و خبری که منتشر شده را باز کرد، به او گفتم نقد ما به جریان اصلاح طلب و ورود ما اصلا از این جنس نیست، نقد ما به اندیشه و رفتار کلی این جریان است و تنزل دادن چالش ما با این جریان به این مباحث در واقع باختن قافیه است و.
✅ اما امروز دیدم که ظاهرا دوستان اصلاحطلب هم جارچی گرفتهاند که "ایها الناس با تقوا باشید." "به این مساله ورود نکنید،" "آبروی یک نفر است،" "اشتباه یک نفر را داد نزنید" و خلاصه استفاده ابزاری دوستان از اخلاق و تقوا دوباره گل کرده و میگویند این ماجراها را ی نکنید و این ماجرا ربطی به اصلاحات و. ندارد.
✅ بله نباید به این ماجرا ورود کرد، ولی:
وقتی اسم آن مداح معروف را گذاشتید "فلان هفتیر کش" تقوا و اخلاق کجا بود؟!
یک عده شروع کرده بودند به تعقیب این بنده خدا و او برای ترساندن آنها از فاصله بسیار زیاد، یک تیر هوایی شلیک کرده بود اما شما میگفتید حالم از این آدم بهم میخورد! میخندیدد و میگفتید این هم مداحشان که برایشان مناجات میخواند!
وقتی فلان قاری قرآنی که در بیت رهبری "یک یا اصلا چندبار" قرآن خوانده بود، خطایی انجام داد، سریع برای ربط دادن ماجرا به اغراض ی اسم او را گذاشتید "مداح بیت رهبری" و وقتی هنوز معلوم نشده بود چه اتفاقی افتاده و اقراری هم در میان نبود و قضیه روشن نبود، تیتر میزدید مداح بیت رهبری .
شما که وقتی رهبری یک نفری را یک جا تأیید کرده بود و آن فرد بعدا خاطی از آب در میآمد، بازی را ی میکردید و آسمان را به ریسمان میبافتید، حالا هم بدانید آقای نجفی از بالاترین سرمایههای شماست، کسی که نمایندگان شورای شهر تهران که با شعار "تکرار میکنمها" رای آوردهاند و هیچ فیلتر شورای نگهبانی هم نداشتهاند، او را برای تقریبا مهمترین کار اجرایی کشور بعد از ریاست جمهوری یعنی شهرداری تهران انتخاب کردهاند، اگر این اتفاق برای یکی از افراد مورد حمایت جریان حزبالهی رخ داده بود رسانههایی که شما دنبال میکنید چه میکردند؟
بله اخلاق را خواهشا ی و ابزاری نکنید و همیشه با اخلاق باشید.
✅ اگر با نگاه توحیدی بخواهیم حوادث عالم را مورد بررسی قرار دهیم و به آیات قرآن به عنوان بهترین انعکاس دهنده قواعد توحیدی عالم مراجعه کنیم، قرآن در چندین جا زمان انتهای فرصت طاغوت برای جولان را بیان کرده است، منجمله این موارد آیات مربوط به بنیاسرائیل و نابودی فرعون است.
✅ خداوند در آیات ۲۴-۲۶ سوره مبارکه نازعات میفرماید: وقتی فرعون ادعای ربوبیت و خدایی عالم را کرد، أمد او فرا رسید، این ادعا پایان فرصت او بود و با فاء این نتیجه را برآن مترتب میکند که در نتیجه خداوند او را به کیفر دنیا و آخرت مبتلی کرد تا مایه عبرت دیگران باشد. «فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى - فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى - إِنَّ فی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشى» وقتی قرآن میگوید فلان امر مایه عبرت است یعنی یک سنت جاری در همیشه زمان است.
✅ در آیه ۱۰۳ سوره مبارکه اسراء خداوند در مورد فرعون میگوید: او اراده کرد که قوم موسی را ریشه کن کند و باز متذکر میشود که این أمد و نهایت فرصت او بود و با فاء این نتیجه را برآن مترتب میکند که در نتیجه خداوند ریشه او را کند و وی و کسانی که با او بودند همه را غرق نمود. «فَأَرادَ أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمیعاً»
✅ با توجه به این قواعد طاغوت زمان ما نه اینکه زمان افول آن آغاز شده باشد بلکه سالیان درازی است که افول آن آغاز شده است و در زمانه کنونی باید به انتظار محو و فروپاشی آن بود، چرا که سالهاست تمدن غرب و آمریکایی ادعای خدایی عالم را آغاز نموده و بنای ریشه کن نمودن مستضعفین و مؤمنین عالم را نهاده است.
✅ اما بنا به همین قواعد توحیدی عالم، خداوند ضرب دست نهایی نابودی طاغوت را به مؤمنین و ابتلاء آنان سپرده است، این صحنه، مؤمنینی میخواهد که استقامت بخرج دهند و به خدا حسن ظن داشته باشند.
«فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ» (۲۴۹) البقره
✅ تکبر خداوند در مقابل طاغوت همیشه منجر به این شده است که با سادهترین امور، طاغوت را با حقارت نابود کند ولو با پرتاب سنگی توسط کودکی زرد و نحیف چون حضرت داود(ع)، جالوت هلاک شود و با پشهای نمرود و با آب رودخانه فرعون و یارانش، در هر صورت چالش نهایی از جنس نبرد سخت نیست بلکه این ایمان و حسنظن به خدا و استقامت است که ضربه نهایی خداوند بر کاسه سر باطل و فروپاشیاش را به دنبال دارد.
.
✅سریال ستایش ۳ واقعا سرگرمی خوب و آموزندهای هست. چند شب قبل فردوس وقتی نوهاش روی تاب نشسته بود به او حرفی زد که: "غصه گذشته را فقط یکبار بخور و ذهن خودت را درگیر آنچه از آینده پیش روی تو است بکن." فردای آن شب موقع حدیث خوانی عین همین مضمون را در روایتی از امام صادق(ع) مطالعه کردم.
«لَا تُشْعِرُوا قُلُوبَکُمُ الِاشْتِغَالَ بِمَا قَدْ فَاتَ فَتَشْغَلُوا أَذْهَانَکُمْ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِمَا لَمْ یَأْتِ.»[۱]
دل خود را سرگرم امور گذشته نکنید که در آن صورت ذهن خود را از آمادگی برای امور آینده باز میدارید.
✅ مورد دیگری از سکانسهای بسیار تاثیر گذار فیلم، وقتی بود که "قربان" همان کسی که سالها قبل عروس فردوس به او پول داده بود تا طاهر را بکشد، دوباره این خانم را در موقع مواد فروختن به دخترش، دید و به او گفت: "بله خدا هست ما خریم نمیفهمیم."
یک خط محوری که در این سری از سریال ستایش دنبال میشود، اینکه اگر ظلمی در این دنیا کردیم این ظلم در همین دنیا به خودمان بازخواهد گشت.
این مضمون در حدیث صحیح و بسیار نابی از امام صادق(ع) در کتاب کافی آمده است: « هرکس ظلمی کند، سزای آن را در خودش یا مال یا فرزندانش خواهد دید.»
«مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِی نَفْسِهِ أَوْ فِی مَالِهِ أَوْ فِی وُلْدِهِ.»[۲]
ارجاعات:
[۱] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج ۲؛ ص: ۳۱۶.
[۲] همان؛ ص: ۳۳۲.
✅ یکی از محققان خارج از کشور که در رشته "شرق شناسی" تحصیل میکرد و پایاننامه او در مورد "قمهزنی" بود، از بنده در مورد حکم قمه زنی از نظر قانون جمهوری اسلامی سوال کرد.
✅ در قوانین جمهوری اسلامی هیچ نامی از موضوع خاص قمهزنی برده نشده است و حکمی در خصوص این عنوان ذکر نشده است.
اما احتمال دارد که این اقدام به عنوان مصداقی از جرم "اخلال در نظم عمومی" و قوانین مربوط به آن باشد، فلذا به بررسی مواد قانونی مرتبط با این عنوان عام میپردازم.
در ماده ۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲ در مورد حیثیتهای مطرح برای تحقق جرم گفته شده است:
«محکومیت به کیفر فقط ناشى از ارتکاب جرم است و جرم که داراى جنبه الهى است، مىتواند دو حیثیت داشته باشد: الف- حیثیت عمومى از جهت به حدود و مقررات الهى یا تعدى به حقوق جامعه و اخلال در نظم عمومى. ب- حیثیت خصوصى از جهت تعدى به حقوق شخص یا اشخاص معین.»
در ماده ۶۷ این قانون مواردی چون گزارشها و نامههایی که هویت گزارش دهندگان و نویسندگان آن مشخص نیست در صورتی که با توجه به قرائن به نظر دادستان موجب اخلال در نظم و امنیت عمومی شود، مصداقی از جرم محسوب میشود.
درتبصره ش ۱ که بر ماده ۶۸۷ قانون مجازات اسلامى- کتاب پنجم (تعزیرات و مجازاتهاى بازدارنده) مصوب ۰۲/ ۰۳/ ۱۳۷۵ زده شده است، اقداماتی همچون آسیب رساندن به تاسیسات عمومی و. در صورت احراز قصد اخلال در نظم عمومی به عنوان یکی از مصادیق محارب مشخص شده است.
«هرکس در وسایل و تأسیسات مورد استفاده عمومى از قبیل شبکههاى آب و فاضلاب، برق، نفت، گاز، پست و تلگراف و تلفن و مراکز فرکانس و ماکروویو (مخابرات) و رادیو و تلویزیون و متعلقات مربوط به آنها اعم از سد و کانال و انشعاب لولهکشى و نیروگاههاى برق و خطوط انتقال نیرو و مخابرات (کابلهاى هوایى یا زمینى یا نورى) و دستگاههاى تولید و توزیع و انتقال آنها که به هزینه یا سرمایه دولت یا با سرمایه مشترک دولت و بخش غیر دولتى یا توسط بخش خصوصى براى استفاده عمومى ایجاد شده و همچنین در علائم راهنمایى و رانندگى و سایر علائمى که به منظور حفظ جان اشخاص یا تأمین تأسیسات فوق در شوارع و جادهها نصب شده است، مرتکب تخریب یا ایجاد حریق یا از کار انداختن یا هر نوع خرابکارى دیگر شود بدون آنکه منظور او اخلال در نظم و امنیّت عمومى باشد به حبس از سه تا ده سال محکوم خواهد شد.
تبصره 1- در صورتى که اعمال مذکور به منظور اخلال در نظم و امنیّت جامعه و مقابله با حکومت اسلامى باشد مجازات محارب را خواهد داشت.
تبصره 2- مجازات شروع به جرائم فوق یک تا سه سال حبس است.»
در «نظریههاى اداره کل امور حقوقى و اسناد وامور مترجمین قوه قضائیه» مصوب «اداره کل امور حقوقى و اسناد و امور مترجمین قوه قضا» تعریف مشخصی برای اخلال در نظم عمومی ذکر شده است و تکلیف برخی از مصادیق مشتبه جرم اخلال در نظم عمومی نیز مشخص شده است:
در نظریه۹۷۶۹/ 7- 14/ 10/ 1379 اموری چون سد معبر برای فروش کالا از دایره شمولیت این قانون خارج شده است.
در نظریه ۵۹۵۳/ 7- 11/ 11/ 1382: تلازم تهدید و فحاشی تهدید و فحاشى مدیر یا مدیران مؤسسات عمومى با اخلال در نظم عمومی نفی شده است.
در نظریه ۷۵۳۰/ 7- 8/ 10/ 1383، برای اولین بار تعریف نسبتا مشخصی برای جرم اخلال در نظم عمومی ذکر شده است: «اخلال در نظم عمومى زمانى اتفاق مىافتد که فردى با اعمال و رفتار زشتى به نوعى آسایش و امنیّت و صیانت جامعه را مختل نموده باشد. صرف تعرّض به یک شخص در صورتى که به نتیجه مذکور منتهى نشده باشد اخلال در نظم عمومى نیست.»
✅ با توجه به نظریه فوق در صورتی که به تشخیص قاضی "قمهزنی" مصداقی از اعمال و رفتار زشت که منجر به اخلال در آسایش و امنیت و صیانت جامعه شود، باشد میتواند عنوان جرم اخلال در نظم عمومی بر آن صدق کند.
✅ در مورد مجازات جرم اخلال در نظم عمومی نیز در ماده ۶۱۸ «قانون مجازات اسلامى - کتاب پنجم» گفته شده است:
«هرکس با هیاهو و جنجال یا حرکات غیر متعارف یا تعرّض به افراد موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومى گردد یا مردم را از کسب و کار بازدارد به حبس از سه ماه تا یک سال و تا (۷۴) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.»
.
هرچقدر کسی را بیشتر دوست داشته باشی، بیشتر حاضری برایش فداکاری کنی؛
اگر نیازی پیش آمد:
برای دوست چندین سالهات حاضری از ماشینت بگذری؛
برای برادرت حاضری خانهات را هم بفروشی؛
برای پدر، مادر و همسر و فرزندت حاضری از جانت هم بگذری،
اما هیچ کدام از این دوست داشتنها عشق نیست و هیچ کدام از این فداکاریها عاشقانه نیست؛
کسی که عاشق است کاری به نیاز معشوق ندارد، لازم نیست نیازی پیش بیاید تا از خودش بگذرد؛ بلکه عاشق از روی شوق دنبال بهانهای برای فدا شدن برای معشوق میگردد؛
هرچقدر بیشتر عاشق باشی، بیشتر شوق داری برای معشوق فدا شوی و بیشتر از فدا شدن برای معشوقت لذت میبری؛
منت میهمان معشوقت را میکشی تا حتی پای او را بشوری؛ از غذای تو بخورد، شب تا صبح و صبح تا شب بیدار میمانی و به میهمانانش خدمت میکنی، پستترین کارها حتی توالت شستن هم برایت سهل است؛
زیارت اربعین نه جلوه محبت به اهل بیت بلکه جلوه عشق به اهل بیت است.
.
✅ در مباحث قبل به این اشاره کردم که قمهزنی یک به ظاهر عزاداری نوپدید است و در روایات هیچ روایت خاصی در مورد آن وجود ندارد.
در زبان عربی قمهزنی را "تطبیر" گویند و این نام نیز مثل خود آن یک امر نوپدید که در کتب لغوی عرب هیچ ذکری از آن نشده است.
کسانی که حکم به جواز قمه زنی میکنند عمده استدلالشان، استناد به احکام عامی چون "وجوب تعظیم شعائر" یا "استحباب جزع برای اباعبدالله" یا "مواسات با اهل بیت(علیهم السلام)" است که مخالفین قمهزنی یا تطبیق این مصداق را نمیپذیرند یا در اصل وجود آن حکم عام اشکال دارند.
اما برخی از قائلین به جواز قمهزنی به برخی ادله خاص نیز برای جواز قمه زنی استدلال کردهاند که یکی از پرشمارترین این به ظاهر ادله که حتی برخی در متن فتوای خود نیز آن را آورده اند، ماجرای حضرت زینب(س) که سر خود را به محمل کوبیدهاند، است.
اما این ماجرا:
اولا سند ندارد و از کتاب «نورالعین فی مشهد الحسین» مربوط به قرن پنجم است که نویسنده آن مشخص نیست، کسانی هم که قائل به مشخص بودن نویسنده آن هستند فردی شافعی مسلک را به عنوان نویسنده آن ذکر کردهاند؛
ثانیا اگر هم ماجرا مستند میبود و سندی متصل و عادل میداشت، این اتصال به امام معصوم نیست که حجیت داشته باشد و این گزارش نیز دارای اشکالات متعدد و نقلهای متناقضی است، مثلا با توجه به گزارشهای مختلف که مکرر از وضعیت اهل بیت در سفر به شام نقل شده است اصلا محملی (کجاوه) وجود نداشته و حضرات را با وضعیت نامناسبی به آنجا منتقل میکنند، ثانیا با گزارشهای مبنی بر صبر حضرت زینب(س) و توصیه اباعبدالله به صبر و جزع نکردن و. تناقض دارد.
✅ اما از دلیلهای ساختگی بر جواز قمه زنی که بگذریم، قائلین بر جواز باید بتوانند، ادله مختلف دال بر حرمت قمه زنی را به نحو یقینی رد کنند، چرا که شک در حجیت هر عمل دینی، برای عدم جواز آن کافی است.
جدا از احکام ثانوی حرمت "وهن و اضرار" که از منظر احکام عمومی مطابق بر قمهزنی است و بسیار ذکر شده است، حکم حکومتی رهبری مبنی بر حرمت خصوص قمه زنی نیز از جمله ادلهای است که به علت اتفاق همه فقها بر وم رعایت حکم حاکم، قائلین به "جواز قمه زنی" پاسخی برای آن ندارند، جز نفی اصل و اساس حکومت و حاکمیت اسلامی موجود.
در روایتی که در باب اثبات عید فطر به واسطه حکم حاکم شرع از امام صادق(ع) آمده است، در باب وم رعایت حکم حاکم شرع به نحو مطلق گفته میشود که مخالفت با حکم حاکم داخل شدن در نهی الهی و هلاکت اخروی است.
«وَ مَنْ کَانَ فِی بَلَدٍ فِیهِ سُلْطَانٌ فَالصَّوْمُ مَعَهُ وَ الْفِطْرُ مَعَهُ لِأَنَّ فِی خِلَافِهِ دُخُولًا فِی نَهْیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَیْثُ یَقُولُ- "وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَة"».
من لا یحضره الفقیه؛ ج ۲؛ ص: ۱۲۷.
پرسش یکی از دوستان
سلام علیکم. چه کسی در «در اصل وجود آن حکم عام اشکال دارند»؟
پاسخ بنده
چند قسم کردم
در وجوب تعظیم شعائر و استحباب جزع بحثی نیست ولی در استحباب مواسات ما حکم عام استحباب مواسات با اهل بیت رو قبول نداریم.
اولا مواسات به معنی قراردادن چیزی که در اختیار داریم با دیگران و مساوی و برابر نگه داشتن خود با دیگری است که منظور اون افراد این نیست بلکه همراهی کردن در مصیبت و مثلا جاری کردن خون از خود و یا وارد نمودن زخم به خود برای همراهی کردن با اهل بیت(علیهم السلام) در ماجرای کربلا است.
ما اصل وجود چنین حکم عامی را قبول نداریم.
.
به شرح حال بپیوندید:
✅ یکی از سؤالهایی که هر سال در ایام عزاداری اباعبدالله، مورد توجه قرار میگیرد، تمایزات عزاداری صحیح و شایسته با عزاداری باطل و ناشایست است.
✅ آنچه عمده فقها در شرایط عزاداری مطرح نمودهاند یکی "وهن مذهب نبودن" است و دیگری "وارد نشدن آسیب معتنا به" و ضرر جدی به بدن است.
یعنی ممکن است در هر مکان و فرهنگی، مردم به نوعی در مصیبت خود عزاداری کنند، یک جا به سر و سینه خود بزنند، یک جا سنگ برهم بکوبند، یک جا خود را کاه وگلی کنند و.
هر آنچه مردم در فرهنگهای مختلف در مصیبتهای خود انجام میدهند، اگر دو شرط مذکور را نداشته باشد انجام آن در عزای اباعبدالله جایز است.
✅ یعنی این عزاداری به حکم ثانوی:
اولا نباید موجب "وهن مذهب" شود، یعنی دیگران وقتی آن را میبینند شما را که به عنوان یک مناسک دینی، این کار را انجام میدهید تحقیر یا تمسخر نکنند.
ثانیا نباید موجب وارد شدن "ضرر معتنا به" بر بدن شود، یعنی ضرری که به صورت متعارف مردم به آن توجه میکنند و آن را بیاهمیت نمیشمارند.
✅ از جمله اشکالاتی که عمده فقها به برخی عزاداریها همچون تیغزنی و قمهزنی گرفتهاند به حکم ثانوی و به علت تطبیق این عناوین کلی برآنها است.
اما موافقان قمهزنی یا تیغزنی نیز در پاسخ میگویند چون این کارها به حکم اولی حرام و باطل نیست ما کاری میکنیم که موجبات تطبیق حکم ثانوی بر آن بوجود نیاید مثلا میرویم به صورت خصوصی در خانه قمه میزنیم و کسی نمیبیند که وهن مذهب رخ دهد و یا به نحوی قمه را میزنیم که برای بدن ضرر که ندارد هیچ بلکه موجب حجامت سر شده و مفید نیز هست.
✅ اما رهبری بر خلاف عمده فقها حرف دیگری میزنند، ایشان میگویند: قمه زنی و تیغ زنی به حکم اولی نیز حرام است و مصداقی از بدعت، سخن ایشان بر این اساس است که وقتی به فرهنگهای مختلف نگاه میاندازیم مثلا به صورت متعارف برخی در عزای بستگان خود بر سر و سینه میزنند یا برخی به خود کاه میزنند و. و خلاصه مردم در فرهنگهای مختلف کارهایی را تحت عنوان عزاداری انجام میدهند و حال که صدق عنوان عزاداری بر آن صورت گرفت پس به حکم اولی انجام آن به عنوان عزاداری دینی برای امام حسین(ع) نیز جایز است و البته اسلام هم دو قید به حکم ثانوی به آن اضافه میکند که ذکر شد.
✅ اما هیچجا مشاهده نمیکنیم که مردم در عزای اطرافیان خود تیغ بزنند، قمه بزنند و یا قفل بر بدن بزنند و. پس به حکم اولی این امور عزادری که محسوب نمیشود هیچ بلکه بدعت و اموری وارد شده در دین است و جایز نیست و نوبت به حکم ثانوی هم نمیرسد.
حضرت آقا در ۱۷ خرداد ۱۳۷۳ در آستانه محرم در جمع ون استان "کهکیلویه و بویر احمد" میفرمایند:
«قمه زدن هم از کارهاى خلاف است . نمىشود در مقابل این کار غلط، سکوت کرد کار غلطى است که عدّهاى، قمه به دست بگیرند و به سرِ خودشان بزنند و خون بریزند. کجاى این حرکت، عزادارى است؟! البته، دست بر سر زدن، عزادارى است.
شما بارها دیدهاید کسانى که مصیبتى برایشان پیش مىآید، بر سر و سینه خود مىکوبند. این، نشانه عزادارى؛ امّا شما تا به حال، کجا دیدهاید که فردى به خاطر رویکرد مصیبت عزیزترین عزیزانش، با شمشیر بر مغز خود بکوبد و خون جارى کند؟ کجاى این کار، عزادارى است؟! قمه زدن، سنّتى جعلى است. از امورى است که مربوط به دین نیست و بلاشک، خدا هم از انجام آن راضى نیست.
علماى سَلَف، دستشان بسته بود و نمىتوانستند بگویند: این کار، غلط و خلاف است. امروز، روز حاکمیت اسلام است و روز جلوه اسلام است. نباید کارى کنیم که آحاد جامعه اسلامى برتر، یعنى جامعه محبّ اهل بیت علیهم السلام که به نام مقدّس ولى عصر أرواحنا فداه، به نام حسین بن على علیه السلام و به نام امیر المؤمنین علیه السلام مفتخرند، در نظر مسلمانان و غیر مسلمانان عالم، به عنوان یک گروه آدمهاى خرافىِ بىمنطق، معرّفى شوند قطعا این، یک بدعت است.»
.
به شرح حال بپیوندید:
جزء من الفیلم الوثائقی "عقیدة الصدمة"، The Shock Doctrine"" عن العراق.
"عقیدة الصدمة" هو اسم کتاب للکاتبة الکندیة الأصل "ناعومى کلاین" و یعتبر من أحسن الکتب الإقتصادیة والیة بحسب النقاد و یستند إلیه الفیلم الوثائقی "عقیدة الصدمة" و یفسر لنا کیف إجتاحت "رأسمالیة الکوارث العالم" بدایة من تشیلى وحتى العراق عبر امن وحول العالم فى طریق طویل، الکتاب و الفیلم لا غنى عنهم للباحثین الإقتصادیین و الیین لتحلیل الأحداث من منظور تاریخى مغایر.
یمکن تنزیل الفیلم الکامل من الرابط أدناه:
دریافت
مدت زمان: 1 ساعت 19 دقیقه 38 ثانیه
دریافت
حجم: 114 مگابایت
جماعت حزبالهی ما دچار یک تنبلی افراطی شده است، کار مفیدش در طول روز دو سه ساعت به زور میشود، بقیهاش مشغول رصد و حرف زدن است، یا در فضای حقیقی گعده گرفته و نشد در فضای مجازی و در مورد همه اخبار نظر میدهد.
قبول دارد وارد یک جنگ بزرگ با ابعاد ی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و علمی با قلدرهای دنیا شده است، اما باز نشسته تا بقیه یک کاری بکنند، لابد فکر کرده مثلا چند میلیون نیروی پایکار متخصص در همه زمینهای وجود دارد و تکلیف از گردنش ساقط است!
در مورد ظهور یک خیال باف به تمام معناست، نشسته تا امام زمان بیاید و "خَسف بیداء" رخ دهد و سلاحها از کار بیافتد و عقلها یک دفعه کامل شود و از خود نمیپرسد، پس من چکارهام و چرا این اتفاقها هزار سال است، هنوز رخ نداده است؟ چه میشود که خدا ما را لایق حضور و ائتمام به حضرت(عج الله تعالی فرجه) کند؟
گاهی ما فکر میکنیم، دشمن ما، آن صهیونیست که خود را اشرف مخلوقات میداند و بنای حکومت بر تمام دنیا را دارد! نشسته و فقط در اسرائیل بچه میکشد، نمیدانیم که بسیاری از تحقیقات علمی دنیا مال همین جمعیت کوچک است.
آیتالله حائری شیرازی میگفتند: « یکی از آقایان اطبا که رفته بود آمریکا دوره ببیند، میگفت در آنجا که بودیم اصلا ۷۵ درصد این رشتههای پزشکی آنجا یهودی بودند با این که جمعیتشان در آمریکا یک اقلیتاند، اما قسمت تحقیقات علمی دانشگاهی رقم اکثرش [یهودی هستند]. گفت: هم دورهای من یک دانشجوی یهودی بود، بیشتر از یکی دو ساعت از آزمایشگاه بیرون نبود. همهاش کار میکرد. به او گفتم شما خودکشی میکنی با این کار، میگفت: ما عقبیم خیلی کار داریم. ما چون جمعیتمان در عالم کمتر است، باید از نظر کیفی خودمان را بسازیم.
شما الآن در اسرائیل با این جمعیت سه میلیونی میدانید چقدر دکتر دارند؟ چقدر مهندس دارند؟ بعضیها چندین زبان مسلطاند. این دشمنان ما در کارهای تحقیقاتیشان هم نظامی بالا میآیند. این جور نیست که خوش گذران باشند.»
به شرح حال بپیوندید
سالهاست بازی قدرتی راه انداختهاند و مردم را هم به بازی گرفتهاند، یک تیم اسم خود را اصلاحطلب و دیگری اصولگرا گذاشتهاست، یکی چماقی ساخته به اسم "مردم" و بر سر اصولگراها میزند، دیگری هم چماقی ساخته به اسم "ولایت" و بر سر اصلاحطلبها میزند.
در حالی که نه این دلسوخته مردم است و نه آن دل سوخته ولایت؛ هردو بازی راه انداختهاند، یکی بازی با مردم برای قدرت و دیگری بازی با ولایت برای قدرت؛
هر جا کسی فساد و خرابکاری میکند، میپرسند اصلاحطلب بود یا اصولگرا؟ تا بعد اصلاحطلبها بگویند دیدید سیستم شما انتصابی و فساد پرور است و اصولگراها هم بگویند دیدید دموکراسی و مردم تهش همین است که میبینید و بیایید ذیل پرچم ولایت نان بخورید!
البته دعوا لفظی است و یک تیم بیشتر نیستند که وسط بازی دائم هم از هم نیرو قرض میگیرند؛
ولایت نه مقابل مردم بلکه حامی مردم و برای دفاع از حقوق مردم است، مردم و بهتر بگویم امت بازوهای ولایت برای راهبری کشور هستند، ولایت آمده است «تا قیام مردم به قسط را محقق کند. "۲۵ الحدید"»؛
از نظر ما هرکس که، تیم ولایت و امت را قبول ندارد و بازی غیر آن راه میاندازد. چه اصولگرا و چه اصلاحطلب جریان انحرافی است.
و اما اصلاحطلبها و پیشنهاد رفراندوم؛
آنها که ملغمهای شدهاند از همه و ایستگاه آخر همه غیر انقلابیها، لیبرالها، قدرتطلبها و خلاصه هرکس که، تیم ولایت و امت را قبول ندارد، وقتی خیلی کم میآورند و ناکارآمدی و فساد از همهجایشان میزند بیرون و هجم نیتیهای مردمی از آنها بالا میرود، چون اصل هویت خود را با اسم مردم درست کرده بودند، میزنند زیر میز و میگویند: اگر مردید رفراندومی برای اصل نظام راه بیاندازید تا معلوم شود مردم چه میخواهند؟!
عملا اینها که تا دیروز با به رسمیت شناختن نظام و ذیل آن، بودجه نظام و قدرت اجرایی آن را در دست گرفته بودند، حال که ناکارآمدیشان ثابت شده، دو قطبی جدیدی درست میکنند به اسم "اصل نظام و مردم " و همینها که تا دیروز نماینده مردم در مقابل اصولگراها بودند میشوند نماینده مردم در مقابل اصل نظام.
شاهدشان هم برای اینکه باز هم مردم با ما هستند، این است که نظام جرأت برگزاری رفراندوم را ندارد و چون نظام میداند، مردم با او نیستند این کار را نمیکند!
حکایت پیشنهاد برگزاری رفراندوم بازی دو سر سود است.
اگر نظام قبول نکند، آنها که با اثبات ناکارآمدیشان بازی را باخته بودند، اینبار با این بازی جدید اکثریتی انتزاعی در اذهان نمایش میدهند و قشر خاکستری را که همیشه میخواهد با اکثریت غالب باشد به سوی خود میکشند و بازی باخته را میبرند.
اگر نظام قبول کند، و خودش مجری برگزاری رفراندوم باشد و نتیجه رفراندوم به نفع آنها نباشد، باز میزنند زیر میز و نظام را متهم به تقلب میکنند و کشور را که با وارد شدن به این فضا در اوج بحران هویت است به راحتی به آتش میکشند.
اگر هم نظام مجری نباشد و نیروهای خارجی مجری این کار شوند که طبق عادت نیروها خارجی این فرصت را هدر نمیدهند و مثل انتخابات پهلوی نظام باید بپرسد لااقل یک رأی خودم کو؟!
اصلا کدام نظامی تن به این بازی داده است و کسانی که این بازی را راه میاندازند، چه هدفی جز بازی دادن دوباره اذهان مردم دارند؟!
انقلاب اسلامی جز با حکومت واقعی خود مردم، محقق نمیشود و هدف ولایت و انقلاب حکومت خود مردم و بالا آمدن طبقات مستضعف است، امام خمینی(ره) وقتی میخواهند پیشنهادی برای صدور انقلاب به دیگر کشورها هم بدهند، پیشنهادشان کمک به تشکیل حکومت مردمی در آن کشورهاست:
«اگر بخواهیم انقلاب را صادر کنیم، باید کارى کنیم که مردم خودشان حکومت را به دست گیرند تا مردم- به اصطلاح- طبقه سه روى کار بیایند. صحیفه امام ؛ ج ۱۵، ص: ۳۰۷»
ولایت آمده است تا « از مردم زنجیرها و قیدهایی که بر آنها زده شده است را بردارد. "۱۵۷ اعراف"» و این جریان باطل است که با امپراتوری رسانهای خود، اذهان مردم را به اسارت خود درآورده است.
به شرح حال بپیوندید
آمریکا مشغول طرحریزیهای جدیدی در منطقه است و ترامپ گفته است «تا سهشنبه از طرح صلح خاورمیانه (معامله قرن) رونمایی میکنم.» بگذارید آمریکاییها هرچه میخواهند سرمایهگذاری کنند، اگر ما با اخلاص در صحنه حاضر باشیم، خدا به کم ما برکت میدهد و قلیل ما بر کثیر آنها غلبه خواهد کرد.
آیتالله حائری شیرازی (رحمة علیه) میفرمودند:
«من یادم است در نیجریه رفتیم، کنفرانسی بود به عنوان اسلام در آفریقا، آمریکا، سعودیها را تراشیده تا اسلام آمریکایی را در عالَم منتشر کنند و هر جا اسلام هست سوقش بدهند به سمت اسلام آمریکایی؛
در همه برنامهها و کنفرانسها اصول برنامهریزیها با آنها است. ۵ روز کنفرانس، صبح و عصر بود. سر جمع؛ روزی هفت، هشت ساعت کار میکردند و تقریبا، ۵۶ ساعت مرتباً مقاله خواندند.
برای جمهوری اسلامی اوّل فرصتی داده بودند، ۲۵ دقیقه، در جمع مجموعه ۵۶ ساعت. بعد احساس خطر کردند، رساندند به ۵ دقیقه بعد در زمان اعلام برنامه رساندند به ۲ دقیقه.
من مأمور بودم از طرف جمهوری اسلامی بروم آنجا صحبت کنم و دو شب نخوابیده بودم برای این که ۲۰ دقیقهای را صحبت کنم.
آقای شادنوش که سفیر ایران در نیجریه بود به من گفت: چکار میکنی؟ ۲ دقیقه کردند!!!
گفتم: خدایی که آسمان و زمین را در ۶ روز آفریده میتواند این ۲ دقیقه را یک برکتی به او بدهد؛
رئیس کنفرانس، وقتی میخواستم بروم، برای همه آنها میگفت: فقط ۲ دقیقه.
خودِ سعودی رفت برای این دو دقیقهاش تا میخواست تشکر بکند، شد هفت دقیقه! این راه را برای دیگران هم باز کرد چون نمیتوانستند بکشانند پایین، و صحبتش را قطع کنند؛ نکردند؛
صحبت ما شد چهار و نیم دقیقه تا پنج دقیقه و خدای تعالی فرصتی داد که کل مسائل انقلاب گفته شد.
نیجریهایها گفتند: این چند دقیقه تمام آن تقریبا ۶۰ ساعت برنامه ریزیهای آنها را کاملاً دگرگون کرد.
تا اسم جمهوری اسلامی را آوردم اینها تکبیر گفتند. برای هیچ کشوری تکبیر نگفتند الا برای جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی در عالَم، چهره دارد.
آنها اسم ملک فهد را برندد و تشکر کردند، ما هم اسم امام را بردیم.
گفتم ما از مملکت کسی آمدیم که اسلام را در عصر ما هدایت کرد و یک تکبیری هم برای امام گفتند.
اوّلین جملهای که من شروع کردم این بود: وقتی دیگران شروع کردند به ساختن مدرسه و مسجد برای تربیت مسلمانها، ما شروع کردیم به کفر به طاغوت، قرآن هم گفته: «و من یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله».
آقای شادنوش گفت: تا اسم کفر به طاغوت را بردی این هیئت سعودی اصلاً رنگش سیاه شد.
این از آن جاهایی است که اصلاً حرف ندارند. گیر داشتند؛ انگشت گذاشته شد درست روی نقطه حساس و این شروع شد و این هم در آخر صحبت پخش شد. فراز آخری آن این بود که، ما در قرآن دو نوع مسجد داریم: مسجدی که بر اساس تقوا ساخته شده، مسجدی که برای ضرار ساخته شده، بر همین اساس، اسلام هم دو نوع است.
حالا که میخواهیم مسلمان باشیم، اسلام ما اسلام حقیقی باشد. «لا اسلام متصلاً بالطواغیت» نه اسلامی که به طاغوتها متصل است. و السلام.
رومه ها این را آوردند منتشر کردند، رادیو تلویزیونشان هم مجبور شد، به عنوان رقابت با رومهها نمایش دهد.»
(خلاصهای از خاطره مرحوم آیتالله حائری شیرازی)
به شرح حال بپیوندید
گاهی اولیاء خدا با قاطعیت مطالبی را میگویند که برای دیگران چندان واضح نیست و انسان متحیر میشود که منشاء این قاطعیت چیست؟ این اطمینان قلبی برای تبشیر مؤمنان از کجاست؟ شاید خیلی هم مهم نباشد که طریق هدایت اولیاء الله چگونه است مهم این است که آنکس که مؤمن باشد خدا قلب او را هدایت خواهد کرد.
«وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ (۱۱ التغابن)»
حجتالاسلام فلسفی در کتاب خاطرات خود نقل میکنند:
وقتی مرحوم مطهری [از پاریس] برگشت به دیدن ایشان رفتم؛ دیدم آقای مطهری میگوید: «آقا من مبهوت هستم» گفتم: «چرا؟» گفت: «تصمیمی که امام گرفته، با این همه نظامیهای تا دندان مسلح، با آن همه حمایتهای آمریکا، انگلستان و فرانسه، نتیجه چه خواهد شد؟ آیا واقعا این تصمیم برای ما موفقیت پیش میآورد؟»
ایشان میگفت: «به امام گفتم: آقا خطر خیلی مهم است، خودتان را چطور میبینید؟ امام در جواب فرمود: علیالتحقیق پیروزیم!»
شهید مطهری میگفت: «یک غیر از یک کاسب است که این حرف را بزند. دیدم از یک طرف امام خمینی است، عظمت دارد و من نمیتوانم از ایشان بپرسم چرا پیروزیم؟ ولی پرسیدم: آیا به محضر امام عصر شرفیاب شدید و او این خبر را داده است؟ امام نفی و اثبات نکرد و فقط گفت: «قطعا پیروزیم.» گفتم: الهامی به شما شده است؟ گفت: « قطعا پیروزیم» از هر دری که من وارد شدم؛ ایشان نگفت که واقعیت چیست؟ ولی همچنان با قاطعیت میگفت: «پیروزیم و اعتنا به این همه تانک و توپ و نظامی و غیره نکنید، علی التحقیق پیروزی با ماست.»
شهید مطهری با حال بهت این سخنان را به من گفت و خود متحیر بود. میگفت: «من نفهمیدم امام از چه منشأ و منبعی به این حقیقت رسیده است.»
مبنع: خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ص: ۴۳۱.
مطالب مرتبط:
پیشگوییهای رهبری
به شرح حال بپیوندید
مساله انتخابات، مشکلات فراوانی دارد. یکی از مشکلات مهمش این است که قانون انتخابات، قانون پر مشکلی است. انشاءالله مجلس آتی بتواند با قوانین بهتری که وضع میکند این مشکلات را کمتر کند. عده فراوانی از سراسر کشور ثبت نام کردند؛ در یک مدت محدود همه اینها باید بررسی شود. در این 14 روز اعضای محترمی که آنجا بودند حقیقتا شبانه روز نداشتند. همین دیروز جناب کدخدایی شنیدم گفتند 45 دقیقه من توانستم بخوابم.
این پرونده های کثیر (برخی پرونده ها خیلی قطور است؛ برخی چند جلد است) و افراد مختلف، به ملاحظه و بررسی احتیاج دارد. اینها وقت فراوانی میخواهد. بنظرم روند انتخابات حداقل باید #شش_ماه باشد که به مرور بتوان اینها را بررسی کرد. خیلی از این عدم احرازها در اثر این است که احتیاج به یک منابعی دارد در یک مدت اندک -ولو خیلی زحمت کشیده شده است- گاهی مواردی که شبهه ناک است باز اگر وقت بود تک تک افرادی را که شبهه ای درباره آنها هست را فراخوان میکردیم و میآمدند توضیح میدادند شاید نتیجه فرق میکرد؛ اما فرصت چنین اموری نیست. البته آقایانی که الان نماینده مجلس هستند را تک تک خواستند و با آنها صحبت کردیم و مطالبشان را گفتند و با ایشان مصاحبه شد. حتی برخی از ایشان را نه یک بار بلکه چند بار [خواستیم]. اما آحاد کسانی که ثبت نام کردند و آمدند چنین فرصتی نبود.
بنابراین اگر عزیزی #عدم_احراز خورده است هم خودش باید بداند هم مردم بدانند -اینکه برخی ناراحتند که آبروی ما میرود- نه این «آبرو رفتن» نیست؛ معنایش عدم شناخت [شورای نگهبان] است. یک دُرّی گاهی هست که ما نشناخته ایم. یک بزرگواری است که گاهی ما نشناخته ایم. معنای عدم احراز این نیست که آن فرد واقعا صلاحیت ندارد؛ حتی این فرد شاید از آنهایی که شناختهایم بالاتر باشد. معنای اینکه کسی قبول نشده است این نیست که حتما صلاحیت ندارد شاید صلاحیت داشته و شرایط بگونهای بوده که ما نتوانستهایم احراز کنیم. وظیفه ما احراز است.
البته این شرایطی که برای داوطلبها گذاشته شده است واقعا شرایط اندکی است. خدمت رهبری دام ظله هم عرض کردم ایشان هم تصدیق فرمودند که این مقدار شرایطی که گذاشته شده است که التزام به اسلام را قبول داشته باشد و التزام عملی داشته باشد، فوق لیسانس هم داشته باشد تابعیت ایران هم داشته باشد! آیا این برای [نمایندگی] مجلس کفایت میکند؟ بینش ی نمیخواهد؟ اطلاع از امور نمیخواهد؟! اینها شرط نشده است ما هم عدهای که تایید کردیم را یقین داشتیم به درد مجلس نمیخورند؛ اما چارهای نیست. وقتی قانون گفته است این مقدار؛ تخطی از قانون که نمیتوانیم بکنیم. حقیقتا شرایط، شرایطی کافی نیست؛ کسی که میخواهد به مجلس برود اطلاعات وسیعی باید داشته باشد؛ شناخت درستی از امور مختلف داشته باشد.
مساله دیگری که هم شما عزیزان هم افراد مختلف باید اطلاع داشته باشند: این [مشکل] هم از بد تنظیم شدن این بند قانونی است. در ماده 28 قانون انتخابات مجلس بند اول [آمده است]: اعتقاد و التزام عملی به اسلام.
برای برخی افراد، بیّنه قائم شده یا شواهدی بوده است که التزام به اسلام ندارند؛ مثلا یک خانمی است بی حجاب است. [در توضیح رد صلاحیتش] نوشته شده شما رد شدید به دلیل بند 1 ماده 28. اینها [در اعتراض] نوشتند: «ما مسلمان هستیم؛ شیعه هستیم؛ اشهد ان لا اله الا الله؛ چه حرفی به ما میزنید». مقصود که قسمت اولش (اعتقاد به اسلام) این نیست؛ البته آنهایی که [دلیل رد صلاحیتها را] مینویسند با دقت بهتری باید بنویسند و بنویسند بخش دوم از بند اول ماده 28؛ یعنی [فقدان] التزام عملی. حالا من با بعضی از این افراد خودم تماس میگرفتم و توضیح میدادم که نمیخواهیم بگوییم شما مسلمان نیستید؛ یعنی مشکلاتی که دارید بی حجاب هستید خلاف شرع است یا فلان کار را کردید که در پرونده شما هست این خلاف شرع بوده است. نه اینکه دین ندارید و مسلمان نیستید و اعتقاد به ائمه ندارید. یک مورد هم برنخوردم کافری آمده باشد ثبت نام کرده باشد. سایر ادیان پذیرفته شده هم قانون خودشان را دارند. در مورد احدی هم قضاوت نمیکنیم؛ دادگاه باید قضاوت کند. چون آیین دادرسی است و اینجا فقط شرایط بررسی میشود.
مطلب دیگری هم که شما بدانید: بیننا و بین الله اصلا و ابدا گروهها، جناحهای مختلف در نظر ما نبوده است. اینکه این از جناح راست است؛ چپ است؛ اصولگراست یا اصلاحطلب، اینها اصلا دخالتی نداشته است؛ واقعا شرایط، مد نظر ما بوده است. التزام عملی به اسلام بوده است؛ ابراز وفاداری به قانون اساسی بوده است. ابراز وفاداری به ولایت فقیه بوده است. اینها قانون است و ما باید #احراز کنیم که افراد این شرایط را دارند. از هر گروهی که میخواهند باشند. چیزهایی که بعضا در رسانهها گفته میشود یا افراد میگویند خلاف است. مسائلی که متاسفانه برخی در مجلس بودند [گفتند] با پول میشود رای درست کرد؛ 4 میلیارد و 2 میلیارد!! اینها تهمتهایی است که زده میشود.
۱۳ بهمن ۱۳۹۸
بیانات ابتدای درس خارج فقه
در زمان بنیصدر خیلی از نیروهای انقلابی از خیانتهای مکرر بنیصدر خسته شده بودند و گله میکردند که چرا حضرت امام(ره) اختیارات گسترده به او میدهند تا جایی که حتی فرماندهی کل قوا را نیز در آن شرایط بحرانی به او داده بودند. اختیاراتی که هزینههای بسیار زیادی بر مردم و کشور داشت و نیروهای زیادی به واسطه کارهای او به شهادت رسیدند و سرمایههای بسیاری تلف شد.
مرحوم "آیتالله سید محمد مهدی دستغیب" برادر کوچکتر شهید دستغیب نقل میکنند:
بنیصدر طغیان کرده بود و سر و صدا هم بلند کرده بود که به داد برسید. در آن هنگام آقای خلخالی در مجلس بود که فریاد زد: آقای دستغیب! آقای صدوقی! آٍقای مدنی! آقای اشرفی! آقای طاهری و. به فریاد برسید. لذا مجلسی از آقایان در حضور امام تشکیل شد. بنده هم همراه اخوی رفتم. همه صحبت کردند و از امام خواستند که بنیصدر را رد کند. امام فرمود: زود است، عجله نکنید، بگذارید رسوا شود، مردم بفهمند، آن وقت بیرون کردنش آسان است و قصه هم همینطور شد و طولی نکشید که بنیصدر رسوا شد و مردم فهمیدند که راهش غلط است و معزولش کردند. [۱]
"ولیّ خدا" قدرت را برای مردم میخواهد، برخلاف طاغوت که مردم را برای قدرت میخواهد، "ولیّ خدا" با مردم همراه میشود و به آنها ولو هزینه دهند اما فرصت رشد میدهد تا مردم با عقل خود و آزادی خودشان، قیام به قسط کنند و همراهی با "ولیّ خدا" را انتخاب کنند،
فلذا همراهی با "ولیّ خدا" نیز نیازمند صبر و استقامت و البته همیشه با عزت و سربلندی است،
اما طاغوت بر مردم مسلط میشود[۲] و آزادی و فرصت تعقل مردم را از آنها میگیرد، طاغوت مردم را کوچک میخواهد، مردمی که سر در آخور شکم و شهوت داشته باشند، فلذا همراهی با طاغوت اگرچه معمولا راحت اما همیشه با کوچکی و حقارت است.[۳]
اگر بنا بود با پنهان کاری و ی بازی مردم را کنترل نمود تا بر آنها حکومت کرد، اهل بیت(علیهم السلام) بسیار کَیِستر از آن بودند که در بازی قدرت جا بمانند و منتظر بمانند تا بیش از هزار و اندی سال این همه خسارت بر مردم وارد شود.
ارجاعات:
[۱] منبع خاطره: حمید سفیدگر شهانقی و محمد چغایی اراکی، زندگی و مبارزات آیتالله شیهد سیدعبدالحسین دستغیب به روایت اسناد و خاطرات، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص: ۱۰۲.
[۲] در این عصر که عصر استعمار فرانو است، طاغوت با قدرت نرم و ابزار رسانه و شبکههای مختلف خبری و سرگرم کردن مردم به اشکال مختلف اعم از ، سینما، ورزش حرفهای و. مردم را به بند خود در آورده است، برخلاف عصرهای گذشته که با شکلهای کودتا و با استفاده از قدرت سخت بر مردم حکومت میکرد.
[۳] ممکن است برخی بگویند: پس اگر چنین است چرا جمهوری اسلامی برای انتخابات، شورای نگهبان گذاشته است و فرصت خطا کردن مطلق را به مردم نمیدهد؟
باید گفت "ولیّ خدا" اگرچه مردم را به زور به سمت سعادت نمیبرد اما جلو فضایی که بخواهد مردم را به زور به سمت شقاوت ببرد نیز میایستد، پس تلاش میکند فضای آزمون و تجربه مردم را به نحوی پیش ببرد که مردم کمترین هزینه ممکن در مسیر رشدشان را متحمل شوند و سعی میکند از شمار گزینههای هزینه ساز برای مردم بکاهد اما نه تا جایی که رشد آزادانه و انتخاب و اختیار مردم بیمعنا شود.
پیشنهاد میکنم حال با این تصویر عملکرد رهبری در برجام و. را نیز محک بزنید.
.
به شرح حال بپیوندید
ادامه از خاطره (اولین عملیات گارد بنیصدر).
✅ شب ۱۴ اسفند در پادگان نشسته بودیم و تعریف میکردیم که امروز در دانشگاه تهران چه اتفاقی افتاد و هرکس اطلاعات خودش را میگفت. شب دیروقت بود که یک دفعه به این فکر افتادم که ببینم ارزیابی طرفداران بنیصدر و گروههای مخالف از این قضیه چیست؟
به ذهنم رسید استادی داشتیم در تربیت معلم به اسم "علیاصغر ابراهیمی" به او زنگ بزنم.
✅ او از اعضای حزب توده و ظاهرا از ایدئولوگها و اعضای مؤثر حزب توده به حساب میآمد.
تا جایی که ما تحقیق کردیم قبل از انقلاب جزو افسران ارتش بوده بود که زمان شاه توسط حزب توده در ارتش نفوذ داده شده بودند و توسط ساواک شناسایی و پاکسازی شدند.
✅ بعدها با انقلاب ایشان سر از دانشگاه و تدریس درآورده بود و سخت معتقد به حزب توده و مرام کمونیستی و مخالف مذهب بود. در تدریسهایش هم گریزهایی به مسائل ضد مذهبی میزد.
یک بار داشت سر کلاس توضیح میداد راجع به اعتقادات مردم به امامزادهها و اماکن زیارتی، میگفت: یک مردی بوده روزی یک چهارپایی داشته با آن کار میکرده تا اینکه این چهارپایش میمیرد و این دیگر راه امرار معاشی نداشته، میآید چهارپایش را خاک میکند و قبری برایش درست میکند، یک ضریحی رویش میگذارد و میگوید این قبر امامزاده است و خودش هم میشود متولی آنجا، یک مریدهایی پیدا میکند طرفدارانی و کم کم آنجا را گسترش میدهد و این میشود راه درآمدی برای او.
✅ ما هم به خاطر این حرفهایش با او درگیر شدیم که چرا با این داستانهای ساختگی به اعتقادات مردم توهین میکنید. ایشان در قضیه تصفیه اساتید که من خودم هم در جریان بودم از دانشگاه تربیت معلم و استادی، اخراجش کرده بودیم. شماره تلفن او را داشتم،
ایشان یکی از فعالیتهایی که انجام میداد، برخی دانشجوها را جمع میکرد و به منزلش یا جاهایی که محل حزبشان بود میبرد و آموزشهای ایدئولوژیک به آنها میداد و خلاصه آنها را سازماندهی میکرد.
✅ به ذهنم رسید که زنگی به ایشان بزنم و خودم را یکی از دانشجوهایی که با او خیلی رفت و آمد داشت، جا بزنم.
زنگ زدم منزلشان و اتفاقا گوشی را برداشت و من هم خودم را جای آن دانشجو جا زدم الان فقط یادم هست آن دانشجو اهل اراک بود، زنگ زدم و موقع صحبت هم از اصطلاحات سازمانی تودهایها استفاده میکردم و مقداری هم بد و بیراه به حزبالهیها میگفتم و با او همدردی میکردم تا ذهنش به این سمت نرود که شخص دیگری به او زنگ زده.
گفتم من از اراک تماس میگیرم، شنیدهام امروز در دانشگاه تهران درگیری شده میخواستم ببینم چه خبر است؟ و کسب تکلیف کنم.
ایشان خیلی خوشحال شد که به او زنگ زدهام و متوجه نشد که شخص دیگری هستم و شروع کرد به تحلیل قضیه ۱۴ اسفند، ازجمله چیزهایی که گفت: اینکه رفیق میدانی که این مرتجعهای چماق به دست و منظورش شهید بهشتی و طرفدارانش بود، اینها دیگر نمیگذارند ما فعالیت کنیم، ما با حضور اینها جایی نداریم، در کشوری که اسلامی است مرام کمونیستی و تودهای دیگر جایگاهی ندارد.
✅ گفتم پس استاد تکلیف ما که طرفدار مرام کمونیستی هستیم، چیه؟ جمله جالبی گفت، گفت: حالا باید بروید تحت عنوان گروههایی که یک لقب اسلامی دارند منتها با خودمان هستند، فعالیت کنید. گفتم مگر میشود هم مارکسیست باشیم، هم لقب اسلامی داشته باشیم. گفت: آره هست شما باید بگردید یک گروهی که هم از خودمان هست و هم لقب اسلامی دارد پیدا کنید و به آنها نزدیک شوید.
گفتم میشود یک مورد را بگویید: گفت گروه جاما.
✅ جاما مخفف "جنبش مسلمانان مبارز" به رهبری "حبیبالله پیمان" بود که هم ایدئولوژی التقاطی داشت و به گروههای چپ نزدیک بود هم یک لقب اسلامی داشت.
یک کتابی هم ایشان نوشته بود به اسم ایدئولوژی اسلامی که اتفاقا آن زمان به عنوان ایدئولوژی اسلامی برای دانشجوها تدریس میشد و جزو واحدهای درسی رسمی بود که همه باید در آن درس شرکت میکردند. من این درس را با آقای "عباس عبدی" از دانشجوهای پیرو خط امام که این درس را تدریس میکرد، داشتم.
دانشگاه تربیت معلم تهران سال ۱۳۵۹
پدرم ایستاده نفر اول سمت راست تصویر
.
به شرح حال بپیوندید
بعد از منتشر شدن ویروس کرونا برخی اولین پیشنهادشان برای تعطیلی، حرمهای مطهر و مساجد بود و کاری به فروشگاههای بزرگ و بانکها و دیگر مراکز اجتماع نداشتند.
در جواب آنها کسانی چون بنده، پستهای مختلفی گذاشتیم و گفتیم اینجا دارالشفاء است و سالها ما از این حرمها، شفای خود را طلب میکردهایم، امام رضا(علیه اسلام) و حضرت معصومه(س) واسطههای فیض و روزی ما هستند و به واسطه آنهاست که رحمت بر ما نازل میشود، حرمهای مطهر محل نزول ملائک هستند و نزول ملائک سِلم و سلامتی را به دنبال دارد، پس اگر قرار بر تعطیلی است، آخرین گزینه این مکانهای مقدس هستند و اگر خطر به حدی است که بنای بر تعطیلی باید گذاشت باید اول دیگر مراکز اجتماع را محدود کرد.
حرمهای مطهر را با رعایت نکات بهداشتی و محدود کردن اجتماعات بایست باز نگهداشت چرا که در این وضعیت اضطراب و تشویش اذهان مردم، حرمهای مطهر پناهگاه و محل آرامش و س است و بستن آن ضرر بسیار بزرگی دارد.
⁉️ برخی به ما اشکال کردند که صدر و ذیل حرفهای شما با هم نمیسازد، اگر میگویید حرمها محل شفا و نزول ملائک است پس چرا بایست نکات بهداشتی را در حرمهای مطهر رعایت کنید؟ و اجتماعات را محدود؟
پاسخ این بود که ما دو پیامبر داریم پیامبر بیرون به ما میگوید: رحمت از باب اینها بر شما نازل میشود و حرمهای آنها محل نزول ملائک است، پیامبر درون که عقل باشد میگوید شما مکلف هستید اسباب گشترش مریضی را محدود کنید اما بدانید اسباب عالم محدود به اسباب مادی نیست، همانطور که اسباب مادی را خداوند قرار داده است اسباب غیر مادی را نیز خداوند قرار داده است و از ما خواسته است که به اسباب مادی تمسک کنیم اما نه اثر را از آن ببینیم و نه خود را به این اسباب مادی محدود کنیم.
همانطور که خداوند به پیامبرش میگوید بجنگ و تیر بیانداز ولی بدان! این تو نیستی که تیر میاندازی، من هستم.
⁉️ اشکال دیگری که برخی کرده بودند این بود که چرا اهل بیت یا علماء کرامتی نشان نمیدهند تا عذاب از قم برداشته شود یا لااقل از آنجا شروع نشود!
پاسخ این بود که:
اولا این مشکلات برای مؤمنین عذاب نیست بلکه ابتلاء برای رشد دادن و توجه آنها به خداوند است چرا که هرچیزی اتصال و اتکای مؤمن به خداوند را بیشتر کند، رحمتی از سوی خداست، مؤمن اگر به خدا اتکا داشته باشد، در مشکلات آرامشش را که از دست نمیدهد بلکه از اتکای به خدایش لذت نیز میبرد.
اما این مشکلات برای کسانی که اهل توحید نیستند چه؟ برای آنها عذاب است چرا که آنان را به انتهای هستیشان نزدیک میکند.
و ثانیا اینکه در تاریخ هزاران اعجاز و کرامت از اهل بیت و حتی علما ثابت شده است و بحثی در قدرت اعجاز آنها نیست، اما چرا مثلا با قدرت اعجاز، قم استثناء از بلا نمیشود؟ چون خود عدم اعجاز رحمتی از سوی خداوند است. (به طور مثال بنگرید به آیات: ۸ و ۵۸ انعام)
اعجاز حجت را بر همه تمام و مهلت برای تأمل و حتی لجاجت را تمام میکند و مهمتر از آن هم اینکه معجزه اصلی دین خاتم از جنس تعقل و حکمت است و نه مرده زنده کردن و دریا شکافتن و تجربه نشان داده است که آنان که با شکافتن دریا ایمان آوردند با گوساله سامری هم از دین خارج شدند اما آنان که با تعقل ایمان آوردند با این چیزها از دین خارج نمیشوند.
به شرح حال بپیوندید
درباره این سایت